شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر محمدرضا نجفی(خاموش)
آخرین اشعار ناب محمدرضا نجفی(خاموش)
|
امشب دل من گرفت خواهم
تا صبح سحر باده بنوشم
ار تن بکنم جامه سالوس
درویش شوم ،خرقه بپوشم
چون می که به کوزه جای دارد
دائم به خروشم و به جوشم
در را رضای باده نوشان
در میکده همواره بکوشم
درسینه غریو خفته دارم
هر چند که ظاهرا خموشم
بیدار شوم ز خواب غفلت
آنگه که ندا دهد سروشم
من مرکب راهوار عشقم
کی همره این نفس چموشم
دین و مذهبم باده فروشی است
کی به نام دین،دین بفروشم
در محفل ما ، همه رفیقند
من روی ز اغیار بپوشم
در پرده بگویم سخن خویش
هرچند چو باری ست،بدوشم
ساقی غمم از سینه برون کن
زآن باده که از جام تو نوشم
|
نقدها و نظرات
|
سلام ویژه خدمت حضرتعالی. بسیار خرسندم سروده هایم هرچند میدانم قواعد و اصول شعری را کامل رعایت نمیکند ولی مورد توجه و عنایت قبول میشود. نفستان گرم و دلتان شاد. | |
|
سلام خدمت استاد ارجمند. سپاس بیکران از بذل توجه و راهنمایی و طبع بلندتان که باعث دلگرمی برای بنده میباشد. همیشه در اوج باشید | |
|
سلام. بسیار خرسندم که سروده هایم جایی در گوشه ای از این دیار بر دل نازنینی خوش نشسته. سلامتیتان را آرزومندم. خوش بدرخشید | |
|
یلام. بسیار ممنون از شما که بزرگوارانه توجه میکنید و برادرانه راهنمایی. قلمتان همیشه سبز. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و عارفانه بود
موفق باشید