سه شنبه ۳۰ دی
|
دفاتر شعر بهروز بابارحمتی سکوت شب
آخرین اشعار ناب بهروز بابارحمتی سکوت شب
|
بی هوا یک روز من می دزدمت...
تا بفهمـــی که فقط مال مــــنی...
قهوه را ســر میکشم، میبینمت...
در تـــــه فنجان مــــن فال مـنی...
دســـــت دور گردنم انداخـــتی...
سوز می آید و تو شال مــــــنی...
خستــه ام از روزهای بـی هدف...
لااقل خـــوب است اقبال مــنی...
ســر بزیر و ساده و سنگ صـبور...
هفت سیــــن سفره ی سال مــنی...
تــــو دلیل محــــکم و با منـــطق...
روبراهــــی های احـــــوال مــــنی...
تا ابــــد می خواهمت، می دزدمت...
با خــــودت تکرار کــن مال منـــی...
|
نقدها و نظرات
|
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب میافروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایتها بود
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
یاد باد آن که به اصلاح شما میشد راست
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
"حافظ شیرازی"
B҉E҉H҉R҉O҉U҉Z҉
هزاران درووود بر شما عزیزِ دل...
واژه هایم بوسه میزند حضورتان را...
| |
|
B҉E҉H҉R҉O҉U҉Z҉
هزاران درووود بر شما عزیزِ دل...
واژه هایم بوسه میزند حضورتان را...
بی شک مهربانید بزرگمهر...
🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
خاطره انگیز
یادش بخیر
آن روز هایی که خانواده معشوق نه میگفتند
و عاشق همسر آینده اش را دزدیده نزد اقوام نزدیکش می برد