مشق شب ... ده ورق... پر از. . بابا
ب اول ... به هر نفس بابا
بای باران ابر سیاه ... که تو رفتی و شد هوایم بد
الف آغاز حرف اسب توست
که سوارش به بارشی گم کرد
پ شروع پل به سیل رفته است
اسبت از روی آن مسیل پیچید
آه بابا کلام اول من
نام زیبای عاشقانه ی توست
آه بابا غرور آزادی
در نگاه پر از ترانه ی توست
چشمه ی صاف و روشن چشمت
چشمه ی چون بلور آبادی ست
حرف من در میان هق هق شب
گمشده رمز و راز تنهایی ست
زیر باران رشت گم شده ام
بس که دنبال تو قدم زده ام
بس که آواز نام زیبایت
نیمه شب بر دلم رقم زده ام
از در خانه تا لب سیلاب
سایه های غریبه پس زده ام
نام... نام آور ... ترا بردم
از کنارم گذشتن و ماندم
سر به زیر در ادامه راه
در رثای دل خودم خواندم
یک نفر داد زد پلی فرو افتاد
یک سوار در گلی فرو افتاد
دست و پایش دگر شده خسته
بس که گل بر دلی فرو افتاد
خون گرفته تمام ابر سیاه
بس از زخم سر به خون دم زد
این منم .. یک قلم که جوهر آن
مشق شب را به نام تو غم زد
خانه بی تو چه سرد و تاریک است
نور چشمت کجا دلش کم زد
چشم من پرشد از حباب غمت
موج اشکم به خون دل نم زد
مشق شب شد سیاه از قلمم
نام بابا سپیدیش بخشید
ای پرستو به خانه ات بر گرد
قلم از مشق شب جنون بخشید
آب ... بابا ... ترانه شد در من
سایه ها تک به تک به نور لرزید
قصه ی مکتب تو در من ماند
نقطه ها خط به خط به خون غلطید
5آذر.99
آذر.م
.... ترانه تنهایی
من و این خونه ی تنها .. خسته از بغض و تمنا
روزارو از ما گرفتند.. آدمای پر معما
خیلی وقته توی قابم .. عکس تنهایی نشسته
منو یک صندلی و میز... با ی فنجون شکسته
دفتر شعری که دائم... خط خطی میشه .. نمیشه
از تو باز ترانه هامو... بسازم مثل همیشه
واژه ها از من گریزون... حرف تازه ای ندارم
نیستی تا از تو عکسات.. چشم ماه و در بیارم
تو که رفتی حس من رفت... بی دل و انگیزه هستم
تو بودی دلیل بودن... بی تو از غصه شکستم
بی تو آرزو ندارم .. گل خشک توی گلدون
یاد روزهای خوش ما... رفته زیر باد و بارون
حالا زرد مثل پاییز.... همه ی گلهای زیبا
تو که نیستی شادی ام نیست
منم و غربت دنیا...
هوا ابریه و دل گیر
دلمو گرفته غمها
6آذر99 آذر.م