شنبه ۳ آذر
آخرین روایت عشق شعری از مینا فتحی (آفاق)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۲۱ شماره ثبت ۹۲۳۰۹
بازدید : ۳۰۵ | نظرات : ۲۸
|
دفاتر شعر مینا فتحی (آفاق)
آخرین اشعار ناب مینا فتحی (آفاق)
|
مدتهاست که زندگیم شده ؛
چند خیابان وجاده
یک کتابفروشی
یک درمانگاه
یک زیارتگاه و دو مزار برآورنده مراد!
یک مرکز خرید...!!
ساحل کارون و
لنگرگاه کشتی سوزیانا...!
تازه ، مثل هندوهای گاوپرست هم شده ام
ولی من شیر می پرستم...!
چهارشیر با یال و کوپالی با ابهت و
قلبی از سنگ ، که شهادت بر دیده هایشان نمی دهند...
هربار با دیدنشان ، نگاه ملتمسم را به چشمان خالی از احساس شان می دوزم
شاید به یاد آورند خاطرات شوم را...!
با دیدن هر دودی سر برمی گردانم
و پیِ آتش سوزنده اش می گردم!!
چنان شکننده شده ام ک ،
حتی با دیدن دود هم، آتش می گیرم...!
شب در مرقد ابن مهزیار
شمعی آتش می زنم
تا اشکش با اشکم، درآمیزد و
ذرات ته مانده از خاطرات تلخ را برای همیشه از دلم بشوید ...!
چند قوطی رانی هلوی دست نخورده !!
خیرات می کنم...!
شاید به دست، نه! به روحِ دلهای موات برسد!
جای بوسه ام را ، تا ابد بر قلبت حراست کن
جای بوسه ات ، قدمگاه مقدس عشق و زیارتگاهم گردیده!
از گرمای هیجان آورِ دستانت، چشمه های درمانی آبگرم جوشیده!
نفست ، پژواک دلنشین عشق در دل کوهستان بکر را به یادم می آورد
خلاصه با اثرات عشقت، باغ موزهٔ هنرهای معاصر تأسیس کرده ام...!
کاش بودی..!
باید یه قولی بهم بدی ؛
اینکه هرگزطبیب دل بیمار حوریان نشوی!!
آخه طبیب خوبی نیستی!
و با درمان ناقص!
بیمار را روانهٔ گورستان خواهی کرد...!
شنیده ام طبیبی حاذق به شهرآمده!
بزودی به دیدارش خواهم رفت
شاید به خواست خداوند ، زخمهای ناسوری را ،
که تو با تشخیص غلط بر جانم زدی ،
مرهم گذارد...
یادت باشد تو تنم را، نیارمندِ، ناز طبیبان کردی!
روحت آباد باد ، که روانم را ،
بر باد دادی...
مینافتحی(آفاق)
|
نقدها و نظرات
|
درودا استاد پرمهرم روزگارتان زیبا و بیغم احساستان ب زلالی دریا برقرار باشید | |
|
درود بر استاد معینی پرمهر و زیباپندار تصویر زندگیتان دلنشین و چشمنواز برقرار و باشید بزرگوار | |
|
درود بر جناب شریفی عزیز سپاسمندم گرامی شاعر | |
|
درودها جناب اخوان ملایری سپاس از حضور سبزتان جانتان مانا | |
|
عرض سلام و احترام جناب ندری تشکر از افتخار حضورتان لذت و شادی روزگار نصیبتان سرافراز باشید | |
|
درودا جناب علامیان گرامی مرحبا به شما و حضور سبزتان شیرینروزگار باشید | |
|
سلام و عرض خوشامد جناب علی یزدی سپاسمندم حضورتان دوستداشتنیست | |
|
درودتان باد جناب خسروی فرد سپاسمند حضور زیبایتان هستم | |
|
سلام و عرض ادب جناب استاد فتحی دلنشین حضور سبز شماست دیر و زود هم توفیری ندارد لطفتان مستدام | |
|
درودا جناب کیمیائی ارجمند سپاسمند حضورتانم عالیمقام | |
|
درودا سحربانوی نازنین سپاسمندم چقدر لحن حرفهای شما دلانگیزه | |
|
درودا جناب زندیه شاهین بزرگوار دلتان شادمان و غمتان گریزان سپاسگزار حضور ارزشمندتان هستم سرافراز باشید روزگارتان دوست داشتنی | |
|
درود عزیزبانو تشکر میکنم از حضور سبزتان تنسالم باشید لذت زندگی از آنتان بانو دیانا جان | |
|
درود بیکران بانو یارا جانم سپاس از نگاه دلنشینتان آنچه زیباییست از آنتان غم از چشمان جاننوازتان دور باد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود
سرشار از احساس
دستمریزاد