هنوز یک برده ی آزاد هستم
هنوز در تور یک صیاد هستم
زنی در طول تاریخ اصالت
هنوز در بند تیفوس حقارت
زنی در دست یغماگر به غارت
هنوز در خانه ی خود در اسارت
زمانی از تنم تنویس سازند
به زیبایی ونوس خاص خوانند
زمانی در حریم محدود سازند
زمانی شهره ی آفاق نامند
نمی پرسند از حال دل ما
به وصفم ساقی پر لعل مینا
همه از صورت و لبهای زیبا
از اندام هوس انگیز و گیرا
از آن لحن پر از افسون زنها
نپرسند زندگی در چشم تو چیست؟
نگاه و ایده و درد تو از چیست؟
زن و با یک دهان بسته خواهند
سری خم طاعتش وابسته خواهند
کمی نان و کمی آب و کمی عشق
کمی زجر و کمی دیوانه خواهند
به زن گویند رسم دین چنین است
و زن دلگرمی مرد حزین است
زن و اسباب سرگرمی مردان
به صد عشوه کند صد جلوه خندان
از او تندیس لیلی گاه عذرا
و یا شیرین و شورانگیز و زببا
زن از زیر و زبر بی اطلاع است
به چشم ناکسان این ادعا هست
زن خوب و شریف تنهاست برده
که باید روز و شب دورت بگرده
ولی این دوره ی نابخردی رفت
زن امروزی از این دام هم رست
چه رنجی برد تا زنجیر بگسست
چقدر آلوده تا پاکیزه شد دست
خدا زن را نماد عشق آورد
زبان شعر و طبع نو عطا کرد
به مردان لطف کرد تا حق شناسند
ز پستی دور تا هستی شناسند
زنان اهل دلند با لطف بسیار
همیشه مهربان با عشق و ایثار
ولی دوران به کام زن نچرخید
جهان مردانه شد زن را نفهمید
اصول دین اگر از خالق آمد
فروعش از جهالت ها در آمد
همه قانون به سود مردها شد
زن بیچاره بی نان و نوا شد
کلاه تازه دادند بر سر زن
به او گفتند تاجی بر سر ای زن
مقدس نام مادر را گرفتی
به فرزندان... "شب"از عالم گرفتی
فریبانه فریب دادند ما را
تمام نقدمان بردند از ما
چراغ زندگی را تار کردند
به زندانخانه ی صیاد بردند
کنیزک مانده در بیت حریمی
به روز و شب به خدمت چون اسیری
زن و مرد هردو در یک اشتراکند
که هر دو بر زمین هم اشتراکند
بسی در طول تاریخ حق کشی شد
زنان ناحق شدند برده کشی شد
8دیماه97 آذر.م(بازنویسی 5آبان99)
زنی در طول تاریخ
بسیار زیبا و جالب بود
دستمریزاد
گفته میشود کورش ایران را
ملکه ازبک کشته است