« عاشق شيدا »
شما اي عاشقان ،يكجا برقصيد
قشنگ و خوشگل و زيبا برقصيد
هرآنكس عاشقس،ديوانه مي شد
مبادا بي خود و بيجا برقصيد
اگر عاشق شدي ، مانند مجنون
ببايد يك دل و يكجا برقصيد
اگر عاشق به شيرينـي ، بـبايد
چو فرهاد عاشق و شيدا1 برقصيد
برادر عاشقي ،كار كمي نيست
نـشستن كي شود ، سر پا برقصيد
برقصيد از براي ابـروي يار
چه ابـرويش ،بر آن معنا برقصيد
نشايد رقص كردن ،مخفي از يار
به يكرنگي و ظاهـرها برقصيد
اگر ابروي يار ، عيّار2 باشد
چو عياري آن ، صد جا برقصيد
قد كوتاه ، رقصيدن نكو نيست
جوانان با قد رعنـا برقصيد
بدانيد عاشق مفلس3،چنان است
كه بهر كور و نابينا برقصيد
اگر زن را شرافت هست و وجدان
براي شوهـرش تنهـا برقصيد
به منزلگاه امن4 همسر خود
چه در قد و چه در پهنا برقصيد
به شهر و كوچه و بازار نمي شَد5
چو مست وبي سر و بي پا برقصيد
به مثل ميمي و روباه نـرقصيد
چو طاووس از پَرِ زيبا برقصيد
جوانان هر كسي را آرزويي است
چو پيرانِ جهـان بينا برقصيد
نگارا6 درد عشقت ،جان گدازس
چو با آن زيور زيبا برقصيد
خمود معتكف ، دل داد از كف
نـشايد با دل شيدا برقصيد
شبي بهر عروسيها چه خوب است
چو با زُلف جهان آرا برقصيد
زفاف7 نوجوانـي و عروسـي
چه خوبس اندر آن شبها برقصيد
شما هـر فرد فردي ،در عروسي
چو يك فرد جهان پيما برقصيد
رفيقان هرعروسي در دوجاي است
گهي اينجا ، گهي آنجا برقصيد
مبارك باد را حتماً بـگوييد
به نزد خالق يكتا برقصيد
مبارك گر نمايد آن خداوند
به وفق8 لطف آن دانا برقصيد
به منزلگاه امن و عيش و نوشي
به عيش هر زن و مردي برقصيد
به معني شعر گفتم : بر عروسي
كه با هر شعر پُـر معنا برقصيد
مسافر گر شدي، كشتي نشستي
در آن كشتي و در دريا برقصيد
برادر جاي امن ، بي حدودي
نـبايد در هواپيما برقصيد
زِ بدگويي به ملت ، لب بـبنديد
به شعر خوب و خوش آوا برقصيد
شب قدر از براي زهد و تقواس
نمي شايد در آن شبها برقصيد
به شوق عشق ، بر دربار يزدان
به مثل عاشقِ شيدا برقصيد
خداوندِ جهان گر مرحمت9 كرد
به چشم مرحمت ، بينا برقصيد
حسن با پيري و ريش سفيدت
چه زشتس در هيولاها برقصيد
٭٭٭
1- سخت عاشق 2- زيرك 3- محتاج 4- ايمن 5- نمي شود 6- محبوب 7- شب عروسي 8- موافق 9- لطف- بخشش
حسن مصطفایی دهنوی