درود بر اساتید عزیز و شاعران بزرگوار شعر ناب .. در مورد غزلی که برای یکی از دوستانم سروده بودم شکر خدا واکنش های خوبی نشان دادید و باعث افتخار بنده بود که مورد تحسین قرار گرفتم .. این غزل کوتاه و ساده را نیز برای همان دوست سروده ام که امیدوارم مورد پسند شما اساتید قرار گیرد
ز خنجر غم تو دل همیشه در خون است
بیا که نرگس خیسم ز ریشه در خون است !
دلم خزان شده و در هوای دوری تو
تمام سبزه و گل های بیشه در خون است
به طعنه های رقیبان دلم ترک برداشت
مزن دگر ز غمت سنگ - شیشه در خون است
چنان که طعم فراق تو تلخ شد - شیرین
مپرس حالت فرهاد . تیشه در خون است
بگویمت دم آخر که زیستن بی تو
پر از بلا و پر از جنگ و پیشه در خون است
ابوالفضل پورشریعه
این روزها اگر چه اشعارم نسبت به سابق بهتر شده اند البته به لطف نقد ها و توضیحات اساتید بزرگوار .. اما دلم عجیب گرفته است .. هیچ وقت به اندازه ی این روز ها غمین نبوده ام ...
مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید !
اگر نوشته هایتان نبود
این غزلتان عارفانه بود
البته کسی که رب جلیل را دوست بداند
اینگونه میسراید
ولی این گونه نمی نویسد