« رسم محبت »
لعنت بر آن كسي، كه به من رهزني كند
يا ذره اي به من ضرر آوردني كند
با دشمنان ، تو دوست بشو چون برادران
تا شايد آن ، سخن به نكو گفتني كند
نام بـرادري و محبّـت ميان گذار
تا هر كه دشمن است به تو، نا ايمني كند
دائم زِ راه مهر و محبت ، سخن بگو
تا آن بـرادر ديگرت گفتنـي كند
با سركشي به دشمن خود، حرف بد مزن
تا دشمن از حيا ، سر خود منحني كند
جوياي علم و مهر و محبت هر آنكه شد
جويا اگر بُوَد ، همه جويندني كند
جانا زِ دوستـي توكلي1 در ميان بيار
تا دوستي زِ غنچه بشكفتنـي كند
خود حرف صاف و راست بگو با برادرت
تا آن برادرت زِ تو بشنيدنـي كند
حرفي مزن به رأي خود و بر خلاف آن
تا رأي خاطر از تو ، دل آزردني كند
دُر كلام و مِـهـر محبـت ميان بـيار
تا دُر شناس ، بهـر تو دُر سُفتنـي2 كند
فاسق بُوَد ، هر آنكه به صادق كند جفا
يا پيـروي زِ مـردم شوم دنـي كند
رسم محبّت است ، مرام3 برادري
همچون چراغ در رهش روشنـي كند
مقصـد رفاقـت4 است ميان بـرادران
گر آن بُوَد ، رفاقتـشان ماندنـي كند
كِـبر و غـرور آدميان ، اين مَثل بُوَد
كِـبر و غـرور از ديگران آهنـي كند
دهقان كه بذر نيك بكارد زِ حاصلش
خود را توان كه صاحب يك خرمني كند
آخر حسن ، تو صبر بكن از خدا بخواه
تا خامـي بـرادر تـو پُختنـي كند
٭٭٭
1- اعتماد 2- سوراخ كردن 3- مقصود- مراد 4- همراهي – دوستي
حسن مصطفایی دهنوی
روان استاد دهنوی شاد