سرها فتاده باز به زانوی ماتم است
|
|
گوئی دوباره حزن و عزای محرم است
|
خورشید هم ز روی افق رنگ می برد
|
|
بار دگر غروب پذیرای آدم است
|
تصویر عشق تا به قیامت قیام اوست
|
|
بی پرده نیز هیئت خوبی مجسم است
|
دلکش سرود شعر شهادت چو لاله ها
|
|
خون گلوی یار که با خاک همدم است
|
لب تشنه در کویر عطش جان فدا کند
|
|
آنگه که اشک قافله باران نم نم است
|
دست کمک رسان ز دو بازو بریده است
|
|
مشک فتاده مایة ابروی در خم است
|
جمعی به شادی از پی کشتار ، پایکوب
|
|
قلب فلک ز فاجعه سرخ در غم است
|
دلها شکسته از غم این داغ جانگداز
|
|
گرد عزا نشسته به سیمای عالم است
|
از خود گذشت ، از زن و فرزند و هرچه داشت
|
|
در آزمون عشق خدایش مقدم است
|
جان را چه ارزشی است به عهدی که بسته است
|
|
پیمان میان عاشق و معشوق ، محکم است
|
مردن به از حیات که تحت ستم بود
|
|
گردن به حکم ظلم نهادن جهنم است
|
غیر از خواص را به پس پرده راه نیست
|
|
هرکس که داد دل به غم یار ، محرم است
|
از غم بسوز و اشک فروریز همچو شمع
|
|
مجلس برای شام غریبان فراهم است
|
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
اجرتان با بی بی دوعالم
دستمریزاد