« پند اصلاح »
اگر هر بدي را ، به جايش كنند
بدي آن نـباشد ، بدش نـشمرند
نـبيني كسي را ، كه بيجا كُشند
همان را به جايش، بـبايد كشند
بَدان كار بَد را ، به اولاد خود
همان كار بد را ، بر آن بـسپرند
كساني كه نيكو و صاحب دلند
زِ هر كار بد ،خون دل مي خورند
پرستار1 شيطان، نـشايد شمـرد
كه شيطان پرستان ، همه گمرهند
شياطين نـديدي ، به آدم چه كرد
هنوزم شياطين ، در اين عالمنـد
هرآنكس كه بد كرد و بدكار شد
همانان ،شياطين اين مردمنـد
چو در جامعه ،بد شود رهسپار
بد و نيك همراه آن بد رَونـد2
چو يك ذره آتش ، به خرمن فُتد3
بسوزد هر آن خرمني با همنـد
نفوس بشر جمله يك گوهر است
به هر كار ، محتاج يكديگرنـد
هر آنكس كه همراه بدكار رفت
زِ وجدان و مردانگي كمترنـد
نفوسي كه فرمان شاهـي برنـد
هميشه به دشمن مظفر ترنـد
سر كار خود بر كسي بـسپرند
كه در داوري ، از همه بهترنـد
حكومت كه بدكار،كيفر نـداد
زِ خود تيشه بر پايه ي خود مي زند
بزرگان كه بدكار را رد كنند
به اجماع فردي ، ستم مي كنند
يقين جام جم ،حكم عدلي نمود
كه تا حال ،تعريف جم مي كنند
نوشتي حسن ، پند اصلاح خلق
ولي خلق ،از پند رَم4 مي كنند
٭٭٭
1- فرمانبردار- مطيع 2- رفتن 3- افتد 4- فرار كردن -گريز
حسن مصطفایی دهنوی