سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        عشق

        شعری از

        فرشته باباخانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۴۷ شماره ثبت ۸۹۷۷۹
          بازدید : ۴۴۲   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرشته باباخانی

        میگویم جانِ دل 
        میخواهم از آن لحظه ای با تو بگویم که دیدمت
        آن لحظه که محوت شدم و زیر لب گفتم :
        چه کردی با من دلبر جانانه
        که اینچنین دل بردی از من عاشقانه
        آن حال عجیب
        وای از چشم هایت
        آن روز قشنگ ترین اتفاق تاریخ بود
        خدایم را شاکرم که دارمت
        ای تو همه تمام من
        جان و دلم برای تو ... :)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۶:۳۲
        با سلام
        متن زیبایی است موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۵۷
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بود خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
        خندانک متشکرم
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
        واگویه و نگره و جستار و پویشی از عشق
        آیا می ارزد؟
        به عشق میرسیم
        پیشتر در یکی از پُستهایِ دوستان ( دقیق خاطرم نیست) متعلق به کدام یک از عزیزان بود.
        از عشق گفتم،نظری شخصی واگویه نمودم:

        ( شاید بتوان آن را یک ایده نامید که راوی آن در زندگی خصوصی اش،چنین باوری احتمالا ندارد... ولی عقل و علم را که میکاود، خروجی اش مطالبیست که به این قرار اقناع کننده میتوانند باشند)

        عشق دارای چند جنبه است-جنبه ی فراگیر و کلیشه ای و معمول آن که نزد عموم مشهور است که من آن را سایه ای می دانم از دست رفته بعضا تحریک کننده و دور از ذهن.
        جنبه ی اصلی عشق به جنس مخالف که حاصل سالها فحص و بررسی ام بوده نیز به قرار زیر است آن را ارائه مینمایم:
        عشق به جنس مخالف به آن صورتی که در افسانه ها آمده و لیلی و فرهاد یا شیرین یا ویس و بیژن و عبدالسلامش خوانند وجود ندارد البته چه خوب بود که وجود میداشت ، باورش میکردیم و امید میداشتیم ولی نیست و این حقیقتی تلخ است نباید خودمان را بفریبیم...
        بنظرم می آید که عشق تنها حاصل تأملات و مسایل روحی روانیست و هر بار که انسانی کاستی حس کند به سمت خلأ جذب میشود و این مورد هم نمیتواند استثنا باشد .
        عمل و عکس العمل حاصل قضایای هیپوتالاموس است یعنی همان اشکالات روانی یا بقولی بر ایده ی" آیسنک "اختلالات درونی و عقب ماندگیهای حاصل از تلاش نافرجام مغز میباشد که گویی تنشهای ذهنی پساوابستگی اند ....چطور است که انسانی با این خصایص بفهمد عشق چیست و حالا دوقورت و نیمش باقی باشد، جذب شود و جذب کند ؟ چنین نیست...
        وضعیت و پیکره یِ فیزیکی اش اجازه نمیدهد (همیشه این مخها و تالاموسها و کمبودها ) مانعی بوده اند برای این کار ، و آدمیست که در مکتب پوزیویتیسم سیر میکند. آنچه که عوام برایش خیالپردازیها و ادیبان و شاعران چه فلسفه ها که نبافته اند هر چند که اینجا خوب است گریز مختصری بزنم که به واقع فلسفه منطق هم ندارد( بگذریم).
        نیاز شدید جنسی را من به اصطلاح عشق میخوانم...اگر آن نیاز نبود عشقی هم مطرح نمیشد و آن در بستر زمان حکایتها، داستانها و سروده هایی را بر خود دید و عشق نامیدنش. یادمان باشد که حس دلسوزی و وابستگی روحی و تکرار به عادت چیزهای مجزایی هستندکه هر یک با مطالب مبحوثه در تعارضند.
        آیا حس دوست داشتن و دلسوزیِ توأم با خصیصه یِ انسانی و از جهتی،جنسی و جسمی موضوع،بایست هاله یِ متافیزیکی دانست؟ یا یک سرکوفت و کمبودِ درونی فرض داشت که لابه لایِ حوادثِ محیط و اجتماع گم شده و ناکامی اش را به طغیانِ مخیله یِ خلسه گونه ای گره زده است؟

        اما سروده های اخیرم،این را نمیگویند. میگویند؟
        من و فرامَن و محیط و وراثت و درونیاتِ پرورده شده،شخصیتِ دلخور و عاصیِ عیسا را خلق نموده

        عشق را بایست ساخت.عشق را میسازند.
        وقتی هنوز متولد نشده بود،شبانگاه،میانِ اصرارِ اسرارِ پگاهان،بوسیدمش
        پالتویِ بلندِ سیاهش را گرفتم
        به پایش افتادم و به همخوابگی رسیدیم
        او حق داشت انتخاب کند ( نپذیرفتم و به هم رسیدیم!)
        از آن لحظه به بعد،شامگاه،میانِ هیبتِ کوچِ پرستوها و صدایِ غوکِ ناآرامِ برکه ها،جوییدَمَش. او را ندیدم
        پس از آن در درونم،شکفته شد
        متولد شد و مُرد
        ما
        هرگز
        به
        هم
        نرسیدیم

        عشق را اعتقادیست و اُبهتی،که تنها باید سَرِ تنورِ کوچِ دخترکان و میانِ آلاچیقِ رفته یِ بادها،آن را بازجست نمود.
        نزدیکِ هیپوتالاموس و عقده هایِ واپسزده یِ فروید و آیسنک و نخستین پیغامدارِ مکاتبِ دگماتیسمی و سورئالیسمی...
        اینچنین است که هنوز زاییده نشده بودم.
        ___________________
        نظری شخصی از عشق بود که پیشتر نوشته بودم


        و قسمتهایی از غزلی از عیسی می آورم:


        گرچه از دلهُره یِ دوریِ تو میمیرَم
        از خود و از همه چیزَت،بخدا دلگیرم

        اینکه هر لحظه به خوابِ شبِ من می آیی
        کار من نیست،بپرس از دلِ بی تقصیرم

        حیله یِ کودکی و بازیِ گُرگَم به هوا
        مَردِ آن بوسه و آن حادثه و تزویرم


        آیا خودِ راوی اصلا به آنچه گفته است،پایبند است؟
        یا زندگی شخصی سوایِ تفکر و مخیله یِ طغیانگر و عاصیست؟





        ای تو همه تمام من
        جان و دلم برای تو

        به زیبایی و ضربآهنگ و پیامی بسیار دلپذیر پایان داده شده است

        مگر حشوی که باز هم ملیح و دوست داشتنیست
        ( جان و دل)


        در پناه مهر_ عیسی نصراللهی
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۴
        درود بر شما دوست گرامی
        عاشقانه هاتون مستدام باشه
        مانا باشید به مهر
        خندانک خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۵
        خندانک خندانک دلنوشته ای دلنشین خندانک خندانک

        لایک شد متن قشنگتون دوست عزیز👍🌹
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
        متشکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۳
        سلام بزرگوار
        درود دشاعر گرانقدر ودانا وتوانا
        مانند همیشه عالی سرودی
        درپناحق
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
        خندانک لطف دارید
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۱۹
        درودها شاعرگرانمهربسیارزیباوشیواسرودید خندانک خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
        لطف دارید خندانک
        ارسال پاسخ
        حوریه دردانی حقیقی
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۴
        زیبا و پر احساس می‌نگارید خندانک
        درود بر شما عزیز گرانقدر خندانک خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
        خندانک خندانک ممنونم عزیزم
        ارسال پاسخ
        لیلا امریاس(پریسا)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۷
        درود بانو
        زیبا بود
        خندانک
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹
        خندانک خندانک مرسی که
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۴۴
        سلام ودرود فراوان
        بسیار عالی وزیبا
        موفق باشید و سرفراز همیشه
        خندانک خندانک : خندانک خندانک :
        فرشته باباخانی
        فرشته باباخانی
        جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹
        خندانک خندانک متشکرم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1