سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        سکوت

        شعری از

        معصومه عرفانی (عرفان )

        از دفتر کلبه تنهایی مادر بزرگ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۱ شماره ثبت ۸۹۲۳۳
          بازدید : ۴۷۱   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر معصومه عرفانی (عرفان )
        آخرین اشعار ناب معصومه عرفانی (عرفان )

        در سکوتی ژرف بدنبال واژهای گم شده ام میگردم
        آخر تو میدانی آنها هم ازدست من فرار میکنند
        شب است و تاریکی و ظلمت و این همه درد های نا گفته
        می نشینم به زیر این سقف کبود و قلمم را به حرکت در می آورم
        تمام واژه ها را مرور میکنم
         امّا کلمه ای پیدا نمیکنم تا بنویسم شاید کمی آرامم کند
        غمها یکی بعد از دیگری احاطه ام کرده اند
        از هر طرف صدای زوزه شعالها می آید
        از طرفی چیرچیرکها برای خود آواز میخوانند
        شاید آواز غم باشد
        سکوتم را دنبال میکنم
        تا برسم بجایی که درد را خلاصه کنم
        گردون برایم اینگونه رقم زده
        تقدیرآدمها با هم فرق دارد
        همه درامتحان الهی هستیم هر کسی به نوعی
        آزمون سراسری دانشگاه الهی واستاد همه ما قادرمتعال است
        مهم اینجاست که تقلب نکنیم و تقلب به دیگران نرسانیم
        تا خداوند از ما راضی باشد در دو دنیا
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
        درود بانو
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        آموزنده
        دستمریزاد خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۲۷
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شعر تودرسینه ام
        مثل گلی جا مانده ست
        چون بویی خوشتراز
        گلاب کاشان شده است
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        معصومه عرفانی (عرفان )
        معصومه عرفانی (عرفان )
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۵۶
        سلام استاد
        ممنونم از شما بزرگوار و ممنون از بداهه شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۹
        درود بر شما بسیار عالی بود
        معصومه عرفانی (عرفان )
        معصومه عرفانی (عرفان )
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
        سلام
        بزرگوارید شما
        خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
        سلام ودرودبرشماشاعرگرامی بسیارزیباوشیواست خندانک خندانک خندانک
        معصومه عرفانی (عرفان )
        معصومه عرفانی (عرفان )
        پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۳۱
        سلام
        ممنونم از شما
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۵۹
        سلام بزرگوار
        سپاس از اشترک این اثر بسیارزیبا خندانک خندانک خندانک
        معصومه عرفانی (عرفان )
        معصومه عرفانی (عرفان )
        جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۵۰
        سلام
        ممنونم از شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1