پنجشنبه ۱ آذر
دعوای زن و شوهری شعری از اعظم قارلقی
از دفتر طنز نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۲۳ شماره ثبت ۸۹۰۶۵
بازدید : ۳۱۶۸ | نظرات : ۳۶
|
آخرین اشعار ناب اعظم قارلقی
|
مردی از عمد، شبی گفت به زن، ای گنده
این شکم چیست که خالق به تو عمری داده
وای از آنروز که دستم برسد بر آنکس
که بینداخت به من، یک زن زشت و ساده
زن براَنداز نمود آن سر و آن هیکل را
غُرشی کرد، بگفتا که سریعا بَرپا
خیلی آرام بزن چرخ، ببینم قوطی
گنده بَک، باز زدی حرفِ اضافی، برما
تو خودت آلن دلون هستی، و یا شِوچِنکو؟!
دل من هم برود گاه، برای رَمبو
چَشم شوو شوو! بده دستور، فقط اساعه
بشوم آنجلینا، استانُویک، یا مونرو!
آخ از آن بوی پیازِ دهنت، ای دُنبه
شب زنی بر بدنم، با نوکِ دیلم سُمبه
میکنی باز گلایه به خدا، کین زن چیست؟!
چه اَداها! تو که خود هستی شبیهِ زُنبه
مرد با غیظ نگاهی به عیالش انداخت!
سخت ترسید! به پس لرزه جگر را در باخت
گفت بانو، تو پری هستی و کردم شوخی
با چنین مردِ هچَل هفتِ لگن...، باید ساخت😉
اعظم قارلقی
۱۳۹۹/۵/۱۸
۲۳:۵۱
شوشو: شوهر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و شیرین بود