درود جناب مولایی
در شعری که خواندیم در وصف معشوق با توصیف های زیر مواجه می شویم:
معشوقه ای که خورشید در آغوشش طلوع می کند
ماه در موهایش با ستارگان می خوابد
چشمانش آهو را بارها شرمنده کرده
قلبش آب زلال را به سخره می گیرد
لب هایش علتی است که رزها از حسادت پر پر شوند
خورشید برایت آغوش می گشاید
البته توصیف های زیبایی داشت این شعر. مسئله ای که قصد دارم مطرح استفاده از یک شگرد برای توصیف هست مثلا شاعر یک جا می گوید چشمش آهو را شرمنده کرده، جای دیگر می گوید قلبش آب زلال را به سخره می گیرد و یک جای دیگه از حسادت رزها به لب هایش می گوید. در حقیقت استفاده از تکنیک مقایسه و برتری دادن معشوق یک تکنیک هست که شاعر چند بار استفاده کرده و این باعث کمتر شدن جاذبه شعر شده. یا مثلا دوبار از خورشید استفاده کرد بار اول می گوید خورشید در آغوشش طلوع می کند بار دوم می گوید خورشید برایش آغوش می گشاید. در عین اینکه این توصیف ها ادبی ست و زیبا اما کثرت استفاده از کیفیت شعر کاسته، ممنون میشم در این خصوص نظرتان اعلام کنید. سپاس از نقد خوبتان.
بسیار زیبا و دلنشین بود