سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
و این شعر (فرصت ) هم در همین حال و هوا تقدیمتان
تمثال دو زلف و رخ ان یار کشیدم
یک روز و دو شب زحمت این کار کشیدم
اول شدم آشفته ز بوی سر زلفش
آخر به پریشانی بسیار کشیدم
در تیرگی زلف کشیدم رخَش از مِهر
گفتی که مَهی را به شب تار کشیدم
اندیشه نمودم که کشم ابروی آن شوخ
اندیشه چو کج بود کمان وار کشیدم
سِحر ِ قلمم بین که کشیدم چو دو چشمش
گفتی به فسون نقش ِ دو سَحّار کشیدم
آشوب قیامت همه شد در نظرم راست
چون قامت آن دلبر عیار کشیدم
فرصت ، چو کشیدم به برش جامۀ رنگین
گلناریَش از خون دل ِ زار کشیدم
(فرصت شیرازی)
با آرزوی بهترینها برایتان