هرمی مثمن ناری بیه-سوزِ پیری
ناری بیّه
انت ما تسئل علیّه
مرت ایّام او لیالی لا خبر لا جت وصیّه
شایل اهمومی اعلی صدری اخشی تگربنی المنِه
ابعدت عنّی او کبر سنّی او زاد همّی تسعر ابگلبی الاذیّه
عذبانی الما کرهته البیتی جبته رحبت له ما طردته اتمنّه اموت ابلا شچیّه
غرگانی اببحر طوفان او ختم موتی ابمکانی شفته جانی من لفانی اتمنّه بس ایشد ادیّه
الطایح ابضیجه او یعالج تنزل ابراسه المفالج بس یبالج لا عمام او لا معالج یا اسف ماکو حمیّه
معنی شعر هرمی:
سوزِ پیری
خیلی سردی تو سراغم نمی گیری
شب و روزم را گذشتم در جفایت بی نظیری
در درونِ سینه غم هست ای دلم شاید کمی دیگر بمیری
از دوریت جان پیر گشتم غم پرستم آتشینم در کمینم سایه تیری
آنکه در قلبم مکانش با زیانش در صفا هست بی وفا هست ای دلم گویا اسیری
مرا در دریایِ طوفانی کشیده عزّت و بخشش ندیده بست دستانم به زیری با حریری
هر که در سختی فتادند رو سرش سنگی نهادند قوم و خویشش خواب ماندند نه حمایت نه نفیری
مبدع شعر هرمی به زبان عربی و فارسی:
جاسم ثعلبی (حسّانی) 26/03/1399
موفق باشید