سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رازدل

        شعری از

        رحمان حیدری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۱۱ شماره ثبت ۸۵۵۷۷
          بازدید : ۶۲۲   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رحمان حیدری

        دردامن صحرای غم دل می دهدتسکین من
        بردیده گریان اودردی بودازکین من
        من مانده ی این خلوتم باخاطرات عاشقی
        فرقی نداردزندگی یامرگ دربالین من
        یادآورغمهاشدی گل واژه تنهاشدی
        برجان من آتش زدی ای ماه فروردین من
        زندانی روی توام عاشق به گیسوی توام
        ازعشق خودطردم مکن ای خاطرشیرین من
        دل درفراغت می تپدروحی نداردجسم وتن
        درسینه پنهانم مکن ای گوهرسیمین من
        ازچشم گریان دلم دردی رسدبرپیکرم
        داغی بزن برزخم تن ای شاخه نسرین من
        من درقفس زندانیم دورازرخ انسانیم
        آزادکن این بنده راای سرورآئین من
        نام توآرامم کندباشاخه طوبای خود
        راه وفابرمن نماازکسوت دیرین من
        انسان نخوت درتنم زندانی پیراهنم
        رخت صفاپوشان مراای سوره یاسین من
        نوری زه ایمانم بده درعرصه نامردمی
        تاره گشایدمعرفت دراین دل چرکین من
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        محمد حسین اخباری
        شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۰۵
        زیباست
        ای کاش مصراعهایش از جدا میشد تا زیاییش چندین برابر میشد
        خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۱۷
        درود بر شما
        ⚘⚘⚘
        با اجازه این سرودهء زیبا را به تفکیک ابیات درج می کنم که زییاییش چشم را نوازش کند
        🌷🌷🌷
        در دامن صحرای غم دل می دهدتسکین من
        بر دیدهء گریان او دردی بوَد از کین من

        من مانده ی این خلوتم باخاطرات عاشقی
        فرقی ندارد زندگی یامرگ در بالین من

        یادآور غمها شدی گل واژه تنها شدی بر جان من آتش زدی ای ماه فروردین من

        زندانی روی توام عاشق به گیسوی توام
        از عشق خود طردم مکن ای خاطر شیرین من

        دل در فراقت می تپد روحی ندارد جسم و تن
        در سینه پنهانم مکن ای گوهر سیمین من

        از چشم گریان دلم دردی رسد بر پیکرم
        داغی بزن بر زخم تن ای شاخه نسرین من

        من در قفس زندانیم دور از رخ انسانیم
        آزاد کن این بنده را ای سرور آئین من

        نام تو آرامم کند با شاخهء طوبای خود
        راه وفا بر من نما از کسوت دیرین من

        انسان نخوت در تنم زندانی پیراهنم
        رخت صفا پوشان مرا ای سوره یاسین من

        نوری زِ ایمانم بده در عرصهء نامردمی
        تا ره گشاید معرفت در این دل چرکین من

        #رحمان_حیدری
        🌷🌷🌷
        رحمان حیدری
        رحمان حیدری
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۲۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مصطفی دهقانی
        شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
        استاد اخباری عزیز
        خیلی از عزیزان کماکان با زبان سعدی و حافظ شعر میگویند شما که پیشکسوت هستید تذکر دهید
        رحمان حیدری
        رحمان حیدری
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۰
        باسلام واحترام:زبان سعدی وحافظ نافذترین زبانهایی است که مابه آن افتخارمی کنیم کاش مابتوانیم بازبان آنهاصحبت کنیم این نیازبه تذکرنداردبایدکسانی که به زبان حافظ وسعدی سخن می گویندرادرودفرستادبرادربزرگوار.
        ارسال پاسخ
        رحمان حیدری
        رحمان حیدری
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۲
        منتظرتذکرات مفسرانه ومنطقی جنابعالی هستیم.
        ارسال پاسخ
        رحمان حیدری
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۱
        شعرحافظ همه بیت الغزل معرفت است
        آفرین برنفس دلکش وطبع سخنش
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8