سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        فلوت

        شعری از

        بردیا امین افشار

        از دفتر گل سنگ نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۱:۴۸ شماره ثبت ۸۴۸۵۳
          بازدید : ۴۹۷   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بردیا امین افشار
        آخرین اشعار ناب بردیا امین افشار

        در جنگلی که ندارد عطر و مُشک
        همه شاخه ها می گردند خُشک
        نمی نشیند بر گلبرگهایش پروانه
        نمی سازد عقاب در قله اش لانه
        در خانه ای که ساخته اند قفس
        بلبل نمی کشد هرگز نفس
        در فردایی که می رسد یک روز
        ریخته است اشکهایی از دیروز
        هر خشتی که بر خشت می نهی
        گویی بر زندگی دشنام می دهی
        در هر شعری که میشود ترانه
        خون دل ها گشته اند بهانه
        و من مغروق در این سرابم
        که تا به کی در پشت نقابم
        کی می شکنم روزۀ سکوت را
        به صدا در می آورم فلوت را
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        بردیا امین افشار

        ،

        مهدی شهبازی

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۱۶
        بسیار زیبا و پر معنی است خندانک
        مهدی شهبازی
        سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۴۱
        درود برشما بسیارزیبا سرودید خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1