يکشنبه ۲ دی
عاقبت عطرِ گل ازشیشه ی عطار پرید شعری از مهساامیریان
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۲۶ شماره ثبت ۸۴۷۲۵
بازدید : ۸۲۵ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب مهساامیریان
|
عاقبت عطرِ گل از شیشه یِ عطار ،پرید!
هاای و هوویی که به پا بود ، زِ بازار ،پرید!
.
بلبلی خـسته و دلگیر زِ داوودی و یاس ؛
نغمه سرداد و زِ یک گوشه یِ دیوار، پرید!
.
اَبری آمد که بِبارد به سرِ دشـت و دَمـن ؛
ناز کرد و چو نبودند خریــدار ، پرید!
.
عشق بر دل ، کمی از بذرِ محبت بفشاند ؛
دید عاشـق نتوان کرد به اجبار ، پرید!
.
یار چون صبـرِ مرا دید ، جفا کرد ، ولی ؛
نتوانست ، دَهد ، بیشتــر آزار ، پرید!
.
مَرهم از دستِ طبیبان نکند هیچ عـلاج ؛
فکرِ درمان چو دگر ، از سرِ بیمار ، پرید!
.
ما همانیم که سر را بسپاریم به باد...؛
همچو حـلاج که از حافظه یِ دار ، پرید!
.
#مهسا_امیریان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.