چهارشنبه ۲۸ آذر
پرده دری شعری از مرتضی سلیمی
از دفتر نانوشته ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۹:۵۴ شماره ثبت ۸۳۵۲۶
بازدید : ۸۳۶ | نظرات : ۲۸
|
آخرین اشعار ناب مرتضی سلیمی
|
گاهی گذشته در نظرم قاب میشود
قلبم پر از بهانه و بی تاب میشود
من آفتاب بر لب بامم که رفتنی ست
شب زاده ای که همدم مهتاب میشود
خود کرده است و عاقبتش کنج انزواست
نیلوفری که عاشق مرداب میشود
وقتی که خالقی در عذابش خلاصه شد
آویزه های دکه و محراب میشود
صد توبه داغ مانده به دل را دوا نکرد
از رستمی که قاتل سهراب میشود
از بی عدالتی چه بگویم که دیده ام
بر اسب پاشکسته خر ارباب میشود
لعنت بر آن دهان نصیحت گری که گفت
حرفی نزن که پرده دری باب میشود
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب ممنون از توجهتون از آنجا که در زبان فارسی حرف عین درست مثل همزه تلفظ میشود بنابراین از همان قواعد هم پیروی میکند مثلا در عالم خوانده میشود د(دَ_را_لم) در عشق(دَ_رشق) یا اجازه بدید یه بیت شعر مثال بزنم: ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎ(ﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ) [باید خواند شَ دا لی...]
بهعتاب گفت عراقی! سرِ صلحِ تو ندارم همهعمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من [باید خواند: گف ت را قی]
اگر من اشتباه میکنم بفرمایید دو بیت بالا رو شما چطور تقطیع میکنید تا بنده و دوستان یاد بگیریم سپاس
| |
|
باسلام مجدد شما عرایض بنده را به دقت تو جه نفرمودید عرض کردم شعر شما اشکالی نداردو.این امر متاسفانه خیلی اتفاق می ولی بحث تلفظ نیست بحث نگارش هم هست در قواعد قافیه هم آمده است حروف هم آوا مثل (ق ،غ)(ز،ظ، ذ،ض)میتوانند شفاها قافیه قرار بگیرند ولی آنگاه که نوشته شوند قافیه آنها غلط اس یعنی کلمات (عزیز و مریض) اگر چه در هماوایی قافیه اند ولی در نگارش قافیه کرن آنها غلط است کوتاه سخن اینکه برادرم ما قاعده ای به نام حذف (ع) نداریم شما صاحب اختیارید شما اگر خودتان از نظر خوانش هم مصراع مورد نظر تان توجه فرمایید خواهید دید به روانی مصراعهای دیگرتان نیست باز هم اگر خاطر خطیر تان برای این چنین نکته ظریفی مکدر شده است نقدم را به بزرگواریتان ببخشید ولی بازهم تکرار میکنم ما حذف (ع) نداریم | |
|
عرض ادب این مسئله که میفرمایید رو قبول دارم ولی قبول بفرمایید که به صورت یک قانون نانوشته درآمده که اگر بخواهیم طبق نظر شما عمل کنیم شعر خیلی از قدما و شاعران معاصر دچار مشکل میشه در ادامه توجهتون رو جلب میکنم به نوشته ای از مهدی شعبانی در این مورد #عمزه! (وصل عین) مروری بر یک موضوع عروضی نوشته مهدی_شعبانی
برخی شاعران حروف «ع» و «ه» را به صامت ماقبل وصل میکنند مانند «ضرورت تقطیعی وصل همزه» که گاهی باید به صامت ماقبل وصل شود. مدتی است که وصل «عین» و «ه / ح» محل بحث شده و موافقان و مخالفانی دارد. در این مقاله به شواهد این اختیار شاعری میپردازیم ـ البته ما معتقدیم اصطلاح ضرورت قرائت یا ضرورت تقطیعی و ناچاریِ وزنی دقیقتر است و با اختیار شاعری فرق دارد (دکتر وحیدیان در عروض پیشدانشگاهی و سیروس شمیسا در کتاب عروض و قافیه هم این ضرورت زبانی را جزء اختیارات وزنی نگرفتهاند. نیز به کتاب «اختیارات شاعری و سایر مقالات عروضی» استاد نجفی، نشر نیلوفر مراجعه شود). وصل همزه قاعدۀ رایجی است در تقطیع، مانند وصل دو همزه [الف] در این مصراع حافظ: که عش قا سان نمو دو ول... اما چون «عین»ِ آغاز کلمه در فارسی مانند همزه تلفظ میشود برخی شاعران چنین جوازی را برای خود قائل شدهاند که با «عین»ِ آغازی هم مانند همزه برخورد کنند.
ا. نمونههای وصل عین به صامت ماقبل:
ـ هیچ نفهم! ـ این سخن عنوان مکن! خواهش بیفهمیِ انسان مکن! [باید خواند: س خ نن وان] (قطعۀ «شلاق»، اشرفالدین حسینی «نسیم شمال»، دیوان، چاپخانۀ سلطانی، بمبئی، 1326 ش، جلد یکم: 22).
برای تماشای شاه دلیر نمود عینک از مهر و مه خلق پیر [باید خواند: ن مو دی نک ...] به قولی همان کس که جرئت نمود به نام عبد رحمان و از کوفه بود [باید خواند: ب نا مب د رح مان...] (از نبرد جمل، سرودۀ میرزا محمدصادق آزاد کشمیری (قرن 11 و 12)، تکمله بر منظومۀ حملۀ حیدری بازل مشهدی، سایت hawzah.net.
ياران عبث نصيحت بيحاصلم كنيد ديوانهام من عقل ندارم ولم كنيد [باید خواند: م نق ل ن] (میرزادۀ عشقی، دیوان، به کوشش علیاکبر مشار سلیمی، چاپ شفق، 1308، 175).
استاد ابوالحسن نجفی در کتاب «اختیارات شاعری و سایر مقالات عروضی» با ذکر این مثال از عشقی، قاعدۀ ضرورت وصل «عین» آغازی را نمیپذیرد. دکتر شمیسا در مقدمۀ «عروض و قافیه»اش، عین را در تقطیع در حکم همزه میداند بدون اینکه وارد این بحث شود، شاید سکوت ایشان دلیل عدم پذیرش این اختیار دربارۀ عین است. استناد برخی از شاعران معاصر در کاربرد این اختیار این است که تلفظ «عین» آغازی در زبان فارسی شبیه همزه است؛ مثلاً عاشورا، عشق، عروس، علی مانند آشورا، اِشق، اَروس، اَلی ... تلفظ میشود. نباید در این مقوله مغالطه کرد و از واژگانی که حرف آخِرشان «عین» است سخن به میان آورد، فقط دربارۀ لغاتی بحث مطرح است که عین ابتداییشان را به صامت ماقبل وصل کردهاند. پیش از نظر سیروس شمیسا و طرفداران این استدلال، آزاد بِلگرامی هم این دلیل را برای هندیزبانها و ایرانیان قرون گذشته آورده بود اما وجود شباهت تلفظ «عین» و همزه در آغاز کلمات فارسی و عربی را دلیل قانعکنندهای برای وصل «عین» اول کلمه نمیدانست (مانند استاد نجفی)، چنانچه خواهیم دید، آزاد هر شاعری را که «عین» و «ه» را مانند همزه به کار برده، نقد کردهاست:
تا توانی تختهبند یک مقام ـ عاقل! ـ مباش خاک بر سر میکند در خانۀ آیینه، آب! [باید خواند: م قا ما قل] (عاقلخان شاهجهانآبادی، به نقل از خزانۀ عامره، غلامعلی آزاد بِلگرامی، چاپ مُنشی نِوَلکِشُور، بمبئی، 1271 ق: 349) مؤلف خزانه، آزاد بلگرامی نوشتهاست: [شاعر] میم را با الف وصل کرده و عین را از میان انداخته چنانچه همزه را در حالت وصل میاندازند و این در کلام او بسیار واقع شدهاست:
ای به نقاب، عارضت شعلۀ بال نگاه عکس تو در آینه، یوسف مصری به چاه [باید خواند: به نقا با ر ضت] (عاقلخان، همان منبع)
سبب وصل [عین] آن است که اهل هند مخرجِ عین را درست اداکردن نمیتوانند و عین را همزه میخوانند. ناصرعلی [سِرهِندی] هم در این عین، غوطه میخورَد و میگوید: ای رگ جان بهار! اینهمه بیرحمی چیست؟ خاک از مقدمِ تو خون شدن عادت دارد [باید خواند: ش د نا دت...] [ناصرعلی سرهندی، دیوان، چاپ سنگی نولکشور، ص 58]
آزاد پس از مثالهای بالا نوشتهاست: اما گاهی پای مردم ولایت [ایران] هم در گِلابۀ این عین میلغزد، خواجه باقر عزت شیرازی میگوید: مرا پند خردمندان به حال خود نمیآرد به این افسانهها مجنونِ عشق عاقل نمیگردد عزت نیز عین عاقل را وصل کردهاست. [که باید خواند: عش قا قل]
سلامٌ علیک ایا دهقان، در آن انبان چهها داری؟ چنین تنها چه میگردی؟ در این صحرا چه میکاری؟ کلیات شمس تبریزی [دیوان مولوی]، چاپ پنجم، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران: امیرکبیر، 1385، ص1257، بخش ترجیعات، شمارۀ 3378) مولوی در چند غزل دیگر هم عبارت «سلامٌ علیک» را که با لحاظ وصل عین به صامت ماقبل، بر وزن مفاعلتن است بهجای مفاعیلن آورده است (رک. مهدی شعبانی، مجید سرمدی، مقالۀ عکس اختیار تسکین، مجلۀ فنون ادبی).
اگر سلام را با تنوین بخوانیم: س لا م ن لَی... مشمول وصل عین است؛ اگر با ضمه بخوانیم: س لا مُ ع لَی ... مشمول عکس اختیار تسکین است، مفاعلین را مفاعلتن آوردهاست (رک. مقالۀ پیشین). در غیر این دو صورت باید بخوانیم: سلامُع لیک
پیرهن گُل، تن گُل، عارض گُل، لبِ دلدار گُل باغبانِ صُنع بسته دستهای زین چار گُل [باید خواند: گ لا رض] (غنی کشمیری، دیوان، تصحیح احمد کرمی، نشر ما، 1362، 127)
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ [باید خواند شَ دا لی...] فیروز بشیری (سایت دشتک، بهمن 1388) از شاعران روستای دشتک ابرج استان فارس [شعر از ایرج میرزا نیست]. سایت dashtak.com.
بهعتاب گفت: «عراقی! سرِ صلحِ تو ندارم» همهعمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من [باید خواند: گف ت را قی] (فخرالدین عراقی، کلیات، چاپ نولکشور، لکهنو، 136)
عشق است ز هر چه آن نشاید، مانع گر عشق نبودی، ننمودی صانع دانی که حروف عشق را معنی چیست عین عابد و شین شاکر و قاف است [قافش؟] قانع [باید خواند: عی نا ب دُ ...] (دیوان کبیر، جلد 8، رباعی 1046، ص 177). این رباعی در دو نسخۀ کتابخانۀ بلدیۀ استامبول، شمارۀ 17 و موزۀ قونیه، شمارۀ 70 آمدهاست.
| |
|
درود بر شما ممنون از لطفتون🙏🙏🙏 | |
|
سلام شما به من لطف دارید با دیده محبت شعرای منو میخونید سپاس🙏🙏🙏 | |
|
سلام عالی طبع شعر دوستتونه ممنونم🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود شعله گرامی زیبا طبع شاعرانتونه محبت دارید ممنونم🙏🙏🙏 | |
|
سلام سپاس از لطفتون مانا باشید🙏🙏🙏 | |
|
درود طبع شما عالیه شما هم موفق باشید ممنونم🙏🙏🙏🙏 | |
|
سلام زیبا دید شماست ممنون از لطفتون🙏🙏🙏 | |
|
سلام دلتون بی غم ممنونم از لطفتون🙏🙏🙏 | |
|
سلام فریاد عزیز ممنونم از لطفت محبت کردی🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر بی عیب وزیبایی است اشکالات فنی در وزن وقافیه ندارد بنده اول خوبیها را عرض میکنم ولی از آنجا که اجازه نقد داده اید واین نقد خودش میتواند یک محل آمورش باشد نکته ای را بعرض میرسانم هم شما و هم همه ی اساتید میدانند که در شعر سنتی مبحثی است با عنوان اختیارات شاعری که بر دونوع است اختیارات زبانی و اختیارات وزنی که در این اختیارات که البته بصورت اتوماتیک وغیر عمد وارد شعر میشود شاعر میتواند به اندازه یک هجای کوتاه درتلفظ یا وزن افزایش یا کاهش ایجاد کند یکی از انواع اختیارا ت زبانی حذف همزه است از شعر خودتان مثال میزنم در مصراع
"بر اسب پاشکسته خر ارباب میشود" که اینجا همزه ( الف ) در کلمه ارباب خارج از وزن است ولی هیچ اشکالی ندارد چون حذف همزه از اختیارات زبانی شاعر است یعنی در اصل تلفظ میشود ( خ/ رر/ باب)
ولی حذف (ع) درست نیست البته در بسیاری از اشعار متا اسفانه اتفاق می افتد
بنده هم از با ب تذکر عرض کردم حساب (ع) از همزه جداست بنا بر این در این مصراعتان
"وقتی که خالقی در عذابش خلاصه شد" حرف (ع) از وزن خارج است وهمان معامله ی حذف همزه به نا حق به سرش آمده است که درست نیست شما اگر به جای (در) که هجای بلند است کلمه ی (به) رابیاورید این حذف نا بجا از بین میرود
مجددا عرض میکنم شعرتا ن اشکال وزنی ندارد ولی بطور مسامحه حذف (ع) صورت گرفته است
انشاالله که عرایضم را به روح بلند و طبق نقد پذیرتان پذیرفته اید