قبله در کاشان کمی مایل به راست
روز و شب هایش پر از شور و صفاست
مردمی دارد بسی مهمان نواز
هرچه دارند این جماعت زان ماست
خانه هایش آجری و خشت خشت
باغ فینش جلوه ی باغ بهشت
می شود اینجا هوایی تازه کرد
میشود اینجا نوشت از سرنوشت
کوه و صحرا دارد و دار و درخت
میکند جان در فضایش تازه رخت
انتهای زندگی در این دیار
انتهای خوبی و عشق است و بخت
شهر علم و شهر عشق و شهر شور
شهر سهراب و پر از شعر و شعور
هرکسی این سمت آمد میرسید
بر مشامش عطر گل از راه دور
محتشم اینجا مزارش ساده است
فیض کاشانی به حق، دلداده است
مقبلی که نقل او ورد لب است
در همینجا دل به دلبر داده است
مست مستم میکند عطر گلاب
میروم اینجا در آرامش به خواب
سنگ های دل در این شهر عجیب
از محبت میشود کم کم مذاب
اهل کاشانم، کلامی ساده نیست
می توان اینجا همیشه ساده زیست
الغرض کاشان میان شهرها
نمره اش در نزد ما گردیده بیست
علیرضا مسیحا
دوشنبه
۱۱/۰۱/۱۳۹۹
ساعت:۱۹:۰۰
اعیاد شعبانیه مبارک