يکشنبه ۲ دی
تشویش شعری از ابراهیم سراج
از دفتر کنج حسرت نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۵۵ شماره ثبت ۸۲۱۷۲
بازدید : ۳۶۳ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب ابراهیم سراج
|
من از این عشق نافرجام،کم و کم بیش میترسم
من از هجران بی پایان ،چه پیشا پیش میترسم
به چشـمان خـمارتو چنان بـندم،کہ خـود دانم
من از آن دوریِ چشمت چه با تشویش میترسم
بہ تـار زلـف شمشیـری هـمـان سیـمای آگیـنت
ز هر عضـوت چو ویـرانہ،به زهـر نیـش میترسم
بپوشانم ز خود غـم را،کہ هر زخـمم تو درمانی
کہ مـن از زخـم آکـنده ،من از این ریـش میترسم
ز هر کس قصه بشنیدم،به پا گشت آتش از جانم
من از دنیـای ویرانگـر،از این بد کیـش میتـرسم
سراجِ خانه خامـوش از غـم ماضی دامـن سوز
مـن از آن گـرگ درنـده، به سـان میـش مـیترسم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.