سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رسیده صبح و من از روشنی ها بی تو بیزارم

        شعری از

        پژمان صفری

        از دفتر کتاب غزل خون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۲۹ شماره ثبت ۸۲۱۵۸
          بازدید : ۲۴۳   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان صفری

         
        رسیده صبح و من از روشنی ها بی تو بیزارم
        چه صبحی؟ من که در چنگ شب یادت گرفتارم 
        تو را هرچند که دوری کماکان دوستت دارم
        نخواه از من که گام تازه ای در عشق بردارم
        به تابوت تنم جز روحی افسرده چه جا مانده؟
        تمام روز غمگینم ، شب از فکر تو بیدارم
        منِ پژمرده را هر روز با خود میکشم هر سو
        و شب تا صبح در آغوش خود یکریز می بارم
        ندارد شانه هایم تاب یک اندوه دیگر را
        کمک کن تا که داغی روی داغ کهنه نگذارم
        برای من دعا کن تا فراموشم شود عشقت
        دعا کن تا که از این بیشتر خود را نیازارم
         
        پژمان صفری
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۰۶
        غمگین و زیباست خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۰۷:۴۳
        سلام :
        بسیار زیباست دوست عزیز
        درود بر شما . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . خندانک
        .................. حقا که غمت از تو وفادار تر است
        علیرضا مهدوی فر
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۴۸
        بسیار زیبا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6