سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        کاروان حسین

        شعری از

        مریم خالقی نژاد

        از دفتر شعرناب نوع شعر ترکیبی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۱۷ شماره ثبت ۸۲۱۵۶
          بازدید : ۴۹۱   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مریم خالقی نژاد

         
        "تقدیم به امامم حسین مظلوم"
        کاروان حسین
        کاروان در دل صحراست
        خدا رحم کند
        این همه همهمه از نام حسین است
         خدا رحم کند
        در بیابان قدم اندر قدم گُلها خفتند
        این همه گُل که هنوز هم ، چه زیباست
        خدا رحم کند
        کوفیان رقص کنند هلهله پیداست
        خدارحم کند
         دستِ بی تن روی خاکهاست
        خدا رحم کند
        نه حسین ماند و نه عباس
         خدا رحم کند
         دختری پا برهنه روی خارهاست
         خدا رحم کند
        مادری غم زده پیداست
         خدا رحم کند
        سنگها  می خورد بر قامت خم شده
        کاش خدا رحم کند
        روی نیزه یک سری هم قاری قران شده،
         کاش خدا رحم کند
        یک زنی بحر جگر گوشه خود از هوش رفت
        این چنین ظلم چرا بر تو وآل تو برفت؟
         کاش خدا رحم کند
        اب شرم کرد ز تو ای نور خدا بعد از تو
        ظالمان خمیه دریدند و ببردند غنیمت،
        خدا رحم کند
        مَشک بعد از آن دگر مَشک نبود از شرمش
        کاش اب هم دگر اب نبود از جُرمش
        خدا رحم کند
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۳۷
        صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین و محبانک اجمعین فی کل دقایق و اللحظات خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک گرخدارحم کند
        دونیِ دنیا که ندارد رَحمی
        وَ چه بی ارزش دنیایی که
        سم اسبان چموشش را
        وادار کند
        بدنِ مَظهرِ احساسِ بقا را
        بی رحمانه
        باقساوت ... غرقِ جهلی جانکاه
        بدرد ... پاره کند ....
        این دل من بود ....خدایا ... یارب ....
        یااباعبدالله ع ... خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۱۴
        عالی
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۲۷
        درود بزرگوار
        آیینی بسیار زیبا و شورانگیز بود
        دستمریزاد
        اجرتان با بی بی دوعالم خندانک
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۲۳
        سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        سید احسان موسوی ( سام )
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۳۶
        درود مریم خانم خالقی
        خیرمقدم جهت تشریف فرمایی دوباره‌تون خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۱۵
        با سلام سپاسمندم
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۲۰
        اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
        سلام و عرض ادب
        نمی دانم آشفتگی جناب میناآباد از چیست آیا از شعر این بانوی بزرگوار که عاری از فحش و ناسزایی بود یا منبری هایی که به نام دین ضربه برآن می زنند؟! به هر حال اینجا آن چه مطرح است احترام به عقاید یکدیگر و به دور از بعضی سلایق سیاسی است...
        سپاس بانوی بزرگوار و ان شاءالله از شفاعت مادرش حضرت زهرا(س) بهره مند شوید
        خندانک خندانک خندانک
        علی کلان
        پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۱۹

        متاسفانه
        من نظر استاد مینااباد عزیز را اینجا ندیدم
        ولی تا آنجا که از پیشینه ایشان خوانده ام ،
        حضرتشان را شاعری وارسته و شجاع و رک میدانم
        که بدون واهمه سعی در ارشاد منبر نشینان بی سواد یاوه گو
        و پا منبری هایساده لوح دارند .
        عقیده دارم که به جای ذلت و خوارو خفیف کردن
        حضرت حسین،
        باید از شجاعت و تهور و ظلم ستیزی
        و آرمانهای ایشان پیروی کرد .
        درود بانو . خندانک خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۵۳
        درود بر شما خندانک
        خورشید، خورشید است ولی نگاهها به آن متفاوت. یه کشاورز از یه زاویه به خورشید نظر داره، یه کوزه گر از یه زاویه، یه بقال از زاویه ی دیگه و...
        مولا(ع) مثل همون خورشیده، یه منبری بعنوان تاجر و منبع درآمد بهش نگاه میکنه، یه مومن بعنوان پیشوای آزادگی، یه بیمار بعنوان امید توسل برای دریافت شفا از خالق و...
        خوبه که با بیان محترمانه صادقانه و خالصانه به هم کمک کنیم به دریای حقیقت نزدیکتر بشیم... و یادمون نره که در اوج اطمینان به باورهامون ممکنه باورمون نادرست باشه و حق با ما نباشه، بقول خالق یکتا:
        خندانک کلّ حزب بمالدیهم فرحون خندانک

        قصه ی کربلا در پنج پرده
        (از مثنوی باد صبا_ م. فریاد)
        پرده ي اول
        *******
        باد صبا رفت به سوي عراق
        موسم جنگ است و جهاد و فراق
        باز جهان در پي گرديدن است
        دست خزان منتظر چيدن است
        باطل و حق جاي عوض كرده اند
        مؤمن و كافر همه چون بَرده اند
        جان و تن افتاده به دام هوس
        قوم بشر مانده ميان قفس
        ظلم و ستم بر همه عادت شده
        دشت خدا باب شهادت شده
        ماه محرّم شد و سالي دگر
        شصت و يك از هجرت پيغامبر
        كشتي اخلاص و نجات آمده
        ساقي كوثر به فرات آمده
        بَر شده مصباح هدي در جهان
        آمده بر روشني جسم و جان:
        نيك بدانيد حيات بشر
        جمله عقيده ست و جهاد و خطر
        خوار نباشيد در اين روزگار
        سبزدلي نيك تر است از بهار
        دين چو نداريد در اين زندگي
        بهره بگيريد از آزادگي
        كيست كه ياري كندَم دوستان
        بذر بپاشيم بر اين بوستان؟...
        داد حسين بن علي پندها
        تا برهد جان و تن از بندها
        ليك دل دشمن او سنگ بود
        سنگ نگو! ظلمت پر ننگ بود
        سنگ در آن دشت بلا شد غمين
        كي دل آن قوم تواند چنين؟
        لقمه ي آلوده چه ها مي كند
        جان و تن از عشق جدا مي كند
        طعم گنه را چو كسي مي چشد
        پرده ي انكار به حق مي كشد
        قدرت تشخيص به تقوا دهند
        متقيان رهروي روشن رهند...

        پرده ي دوم
        *******
        راز شب تيره شده بر مَلا
        روز جدايي مس است از طلا
        يك طرف آكنده ز رجّاله ها
        سوي دگر ساحت آلاله ها
        ساحت هفتاد و يكي شيردل
        شير از آن قوم دلاور خجل
        مرگ به چشم دلشان زندگي
        همدل خورشيد ز تابندگي...
        ديد چو هفتاد و يكي در ميان
        باد صبا گفت كه اي كوفيان!
        بذر جهادي كه علي كاشته
        خوشه ي هفتاد و دو سر داشته
        كيست ز تقدير گريزان شده
        در دل اين باديه پنهان شده؟
        نيست گريزي ز قضا و قدر
        چون نتوان رفت ز عالم به در
        آن كه ارادت بنمايد خداست
        صاحب مُلك و مَلك و كبرياست
        غير خدا را تو فراموش كن!
        خود به نداي دل خود گوش كن!...
        باد صبا تا كه به اينجا رسيد
        مرغ دل از چنگ سياهي پريد
        (حُر) ز در توبه پديدار شد
        سوي حسين آمد و بيدار شد
        گفت حسين! آمده ام سوي تو
        زانكه منم شيفته ي خوي تو
        نيك تو گفتي كه حيات بشر
        جمله عقيده ست و جهاد و خطر
        دل به حقيقت دهم امروز من
        تا نكشم حسرت ديروز من
        مرگ به راه تو حيات است و بس
        آنكه دهد جان برهد از قفس...

        پرده ي سوم
        *******
        لشكر هفتاد و دو تن جمع شد
        پهنه ي آن دشت پر از شمع شد
        چشم به مصباح هدي دوختند
        در دل تاريك زمان سوختند
        دشت خدا روشن از آن اوليا
        وارث بر حقّ همه انبيا
        جنگ در آن باديه آغاز شد
        ديده ي تاريخ بشر باز شد
        ديد كه هفتاد و دو دلباخته
        باغ شهادت به زمين ساخته
        ترس ندارند (و لايحزنون)
        جان و تن آميخته با خاك و خون
        يك به يك از خويش گذر مي كنند
        سوي خداوند سفر مي كنند...

        پرده ي چهارم
        *******
        چون همه اصحاب به خون خفته شد
        راز شهادت به زمين گفته شد
        سرو حسين ابن علي ماند و بس
        در دل آن دشت پر از خار و خس
        بار دگر روي به معبود كرد
        سجده بر آن دلبر مسجود كرد
        گفت: تو داني كه در اين دشت پاك
        سينه ي احرار شود چاك چاك
        حمد و ستايش همه از آن توست
        كون و مكان گوش به فرمان توست
        بار امانت به تو پس مي دهم
        بهر تو من خون و نَفَس مي دهم
        اي كه گل از عشق تو زيبا شده
        باغ جهان از تو شكوفا شده
        چشم و چراغ همه عالم تويي
        مونس جان و تن آدم تويي
        دل تپش از شوق تو آموخته
        شمع محبت ز تو افروخته
        اي كه ز تو باديه دريا شود
        موج به امّيد تو برپا شود
        ساحل آغوش تو آرام ماست
        بوسه ي احسان تو فرجام ماست
         پادشها! رخصت ديدار دِه
        عزّت نفسي به منِ خوار ده
        باز كن از تار تنم پود را
        تا بچشَم وصل تو معبود را...

        پرده ي پنجم
        *******
        راز و نيازش چو به پايان رسيد
        موقع تسليم دل و جان رسيد
        تاخت بر آن لشكر بيدادگر
        جان به كف و ديده بسوي سحر
        حيدر كرّار شد و مرتضي
        ليك گريزي نبوَد از قضا
        نيزه و شمشير بسويش روان
        چشم فروبسته زمين و زمان
        عشق همه ثانيه ها را گرفت
        پورِ علي دست خدا را گرفت
        پيكر پاكش به زمين اوفتاد
        شرم بر آن قوم ستمكار باد!
        سينه ي او باغ پر از تير شد
        يكسره قرآن همه تفسير شد:
        نيك بدانيد حيات بشر
        جمله عقيده ست و جهاد و خطر
        خوار نباشيد در اين روزگار
        سبزدلي نيك تر است از بهار... (م. فریاد)

        در پناه حق باشید خندانک
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۰۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سید اسلام سادات حسینی
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        یه قسمت از شعری که برای آقا امام حسین نوشته بودم
        تقدیم به این شعر و احساس شما
        واژه تک به تک آن روز چه بی معنا بود
        تک به ده تک به صد و تک به هزار
        اوج نامردی آن جمع کثیف
        همه عالم از آنها بیزار

        ممنون از شعر زیباتون
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۲۳
        اسلام علیک یا ثار الله
        اجرکم عند الله خندانک خندانک خندانک خندانک
        چند بیت من باب همراهی

        کوفه چرا گرفته بوی زینب
        سایه سر فتاده روی زبنب
        زینب مگر سایه سرر ندارد
        سیلی زده عدو به روی زینب

        بگو چرا رقیه گریه کرده
        تنش پر از زخمه و پر ز درده
        گویی دگر برادری ندارد
        پروانه ای کو دور او بگرده

        عدو چرا سکینه را میزند
        سنگ به سوی اسرا میزند
        کوفه چرا شاد و چراغانیه
        هلهله در روز عزا میزند

        خدا توفیق بده بقیشم بگم
        تکیده
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۵۷
        زنده باشید
        اجرکم عندالله
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۲۷
        جنابان کار خوبی نیست در باب شعری حال سروده هر کسی
        جای نقد ساختاری و عروضی و .... نظرات سیاسیتون
        میزارین
        بهتره اگر دوست ندارین همچین اشعاری رو اصلا نخونید
        سپاس ماهم میتونیم
        نظرات عقیدتی خودمون را برای تخریب دیگران
        در زیل نظراتمون اعمال کنیم
        لطفا رعایت کنید
        سپاسگذارم خندانک
        مریم خالقی نژاد
        مریم خالقی نژاد
        چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۵۸
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6