سه شنبه ۴ دی
بر لبم نگفته ای جاریست شعری از ایمان زلکی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۴۱ شماره ثبت ۸۱۲۰۴
بازدید : ۲۱۱ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب ایمان زلکی
|
بر لبم نگفته ای جاریست و در چشمم رازی پنهان به چشمم چون خوب بنگری صدای مرا میشنوی من با دهان بسته سخن میگویم افکار مرا دریاب تا با تو سخنها بگویم ای دیر امده ی زود اشنا شعرم همه از تو فریاد میزند و سخنم با تو اغاز میگردد و همچنان در سکوت محض با دهانی بسته از تو میگویم انکس که مرا بشناسد تو را خواهد شناخت و انکس که ندانست تو کیستی مرا هر گز من از تو اینگونه میگویم ، در سکوت، از تو فریاد میزنم ، در تیرگی شب، با تو در کوچه های خلوت این شهر قدم میزنم و اواز میخوانم، من با تو شادم و بی تو غمگین ،با تو در اسارتی هستم که عین ازادیست و با تو در اسمانی پرواز کرده ام که از زمین محکم تر است و ثباتش دو چندان من با تو دلخوشم و بی تو چون مرده ای در گورستان که غبار سالیان سال سنگ سرد مزارش را با خاک یکسان کرده و فراموش شده ی تاریخ است من با خیال تو خوشم که تو در خیال من زنده ای و هرگز نمیمیری "ایمان زلکی"م
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از توجهتون جناب استکی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.