يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر معصومه محمدی سیف
آخرین اشعار ناب معصومه محمدی سیف
|
نمی دانم زندگی مرا به کدام سو کشانده
اما از هر سو که به امروزم می نگرم
پر از تصویر رنگارنگ پرنده است و پنجره.
گریزی از مرگ ندارم،
چون همه جا، خانه ی من است.
و در تمام اتاق های خانه ام چندین پنجره دارم.
من در گلبرگ های باغچهی پیر خانه مان، زندگی می کنم.
آن جا که پرنده هایش سبزتر از باغ های دیگرند، و صدایشان، تکامل روشن رود است.
آن جا که خدا در خلوت خویش، پرنده های حساس را می بوسد
و می خواباند تا صبح بیداری خورشید.
کلمات بخشیده می شوند، از گلی به گلی دیگر.
از ماه به قورباغه. و چکامه های نو در بارانِ باغچه، شاخه ها را می شویند.
نمی دانم زندگی مرا به کدام سو کشانده،
اما اینجا، همین جای غنچه های نیمه باز و باغچهی خیس جامانده از شب،
برای من، بهترین جای جهان است.
گریزی از مرگ ندارم.
دستان مهربانم، پر از تلألو رخشان خورشید است.
گریزی از مرگ ندارم.
به برگ های خشکیده ی باغ هم ایمان دارم.
هر روز ذهنِ سبزِ باغچهی هستی ام را به صورت تازه ای می آفرینم.
و آشیانی برای پرندهها میسازم.
حتی اگر در آسمان شعر من، هیچ پرنده ای پر نزند.
معصومه محمدی سیف، 16 دی 1398
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.