شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر حسن مصطفایی دهنوی
آخرین اشعار ناب حسن مصطفایی دهنوی
|
« خون شهيدان »
از خون شهيدان ، شده گلگون وطن ما
آن جامه ي5 رزمي شده همچون كفن ما
اين جامه ي پُر خون شهيدان بُوَد امروز
در روز قيامت ، بُوَد اين پيراهن ما
آيا به كجاينـد عُرفاي سخن حق
مقياس حقيقـت كنن ايندم سخن ما
احكام الهي ، به نجات بشر آمد
اسـرار نجات بشـرس ، در سخن ما
اين ذكر الهي ، به زبان در جريان است
ذكر شب و روز است ، زبان و دهن ما
احكام الهي ، كه بُوَد عين سعادت
جاري شده در مملكت بت شكن ما
احكام خدا را ، به تحقيق نگريدش
ابراز سعادت كند اندر وطن ما
ما را سخن از معنوي حكم خدا بود
از معنوي دين خدا ، بُد سخن ما
اندر جريان است ،چه نطق و سخن حق
گوياي سعادت بُوَد اينك سخن ما
آن گفته ي قرآن ، كه بُوَد منشأ قانون
قانون بزرگي است به مُلك و وطن ما
در محضر قانون جهان ، بي خِردس آن
كز بي خردي، آن شده قانون شكن ما
ما حزب خداييم ، زِ دشمن نهراسيم
نيروي الله ، شده دشمن شكن ما
ما بر سر منطق ، به سر نطق و بيانيم
از منطق اسلام ، بيان شد سخن ما
اين باغ و چمن زار، كه سبزس در ايران
از جور جفا كار ، نـخشكد چمن ما
ما را غم دنيا نَـبُوَد ، غمخور دينيـم
چون محور دين است ،به دنيا سخن ما
اي بي خبر از دين، به خدا تكيه نداري
بر دين خدا ، تكيه نمودس سخن ما
آن پرچم توحيد ، بلندس در ايران
در سايه ي پرچم ،سر جنگس قَشن1 ما
اي خصم2 بد انديش،در ايران تو مَيا پيش
ايران زِ تو نَبْود3، بُوَد ايران وطن ما
اي دشمن ايران ، اگر آيي تو به ايران
گردي هدف تير تفنگِ قشن ما
دستـت شكند ، پا مَنـه4 در دَم ايران
از پاي در اُفتي ، تو زِ ضرب خشن ما
نيروي جوانان وطن ،بر سر جنگ است
آماده بُوَد ، نيروي دشمن شكن ما
آن پيروي از خون جوانان حسيني(ع)
بر عهده گرفته است ، جوان وطن ما
در وحدت و توحيد ، مسلمان نـهراسد
زيبا بُوَد آن ، جامه ي خونين كفن ما
بي غسل و كفن، خاك نماين بدنم را
تطهير5 و مطهر6 بُوَد اينك بدن ما
ما زنده و جاويد ، از اين خاك درآييم
جاويدس و روشن ، به قيامت بدن ما
اين خاك زمين، سرخ شد از خون جوانان
وز بال و پَـر طوطي شكر شكن ما
ايران به همين رنگ در آيد به قيامت
تا روز قيامت ، بُوَد ايران وطن ما
اي بي خِردان ، بي خبر از فوق جهانيد
از فوق جهانـس ، خبر اين سخن ما
داناتـر از اين ملت دانا ،به جهان نيست
كز فوق جهانـس ، سخنش در وطن ما
ما بيهوده نَبْود به سر جنگ و جهاديم
عالم همه محتاج به نيكو سخن ما
آن خلق ستمگر ،كه همين فكر جهاننـد
در فكر همان خلق ، نـگنجد سخن ما
بيچاره كسي نيست،كه با دست تهي بود
بيچاره همانـس ، كه نـفهمد سخن ما
در منطق عرفان جهان، بي خرد است آن
كز بي خردي ، سدي است بر سخن ما
اي بي خبر از عالمِ توحيد الهي
توحيد الهي است ، بيان سخن ما
گر زير و زِبر7 گردد و ويران شود ايران
ايران شود آبادتـر از اين سخن ما
اي بي خبر از علم خدا ، هيچ نـداني
تا پـي نـبري ، بـر خبر پُـر سخن ما
هـر عارف ممتاز و سخنور نـتواند
تصديق كند دُر عَدن1 در سخن ما
اي پيـر خردمند جهانـي نظري كن
بـر معنـي اين حرف چو دُر عَدن ما
آن حكم خدايي كه پيامبر(ص)به بشر گفت
با نام علي(ع) آمده آن در وطن ما
سرتاسر ايران كه همان نام علي(ع) بود
رزمنده نموده است ، جوان وطن ما
آن حكم خميني كه همان حكم خدا بود
جاري شده در مملكتِ بت شكن ما
مردم سخن از بهـر تمدن كنن امروز
از بهر تديّن2 بُوَد اينك سخن ما
اين مملكت و ملك خدا ، هرز3 نگردد
گردد طرف دايره و اصلِ سخن ما
اي پير جهان ديده ،همين طرح تو بنويس
از خون شهيدان ، به بـرِ انجمن ما
جمهوري اسلامي كه با رأي خميني است
اين نكته بزرگ است ، به رأي حسن ما
٭٭٭
5- لباس
1- قشون - لشكر 2- دشمن 3- نباشد 4- نگذار 5- پاك كردن 6- پاك و پاكيزه 7- زير و رو
1- گوهر جاوداني 2- دينداري 3- بيهوده
|
نقدها و نظرات
|
درود ها نظر لطف شماست پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
قصیده ای وزین و مانند همیشه گیرا و زیبا از شما خواندم .ممنون استاد بزرگوار