شعری زلال( غروب سرخ عاشقی)
*
بخوان مرا!
که من پر از ترانه ام
تنیده در صدای من طراوتی
چو نی نوای بی نوا غروب سرخ عاشقی
چکیده در چکامه ام ومن پر از گلایه ها و گریه ام .
به خلوتم بیا ببین چگونه زا به راه شدم.
تکیده مثل شاخه ای رها شدم.
بخوان مرا بخوان مرا!
که خسته ام.
***
شکسته دل !
دوباره وصله می شود ؟!
نمی شود؛نمی شود؛نمی شود!
بگو چگونه باید از خیال تو رها شوم ؟!
ببین مرا ! چو مرغ پر شکسته ای اسیر دام دل شدم .
وحسرتی همیشگی به روی سینه مانده است.
بگو !دوباره می شود رها شوم ؟
از این سکوت لعنتی ؛
جدا شوم ؟
*
زلال فوق بر وزن (مفاعلن ) بصورت پیوسته و پلکانی سروده شده است.
مفاعلن
مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن مفاعلن
مفاعلن مفاعلن
مفاعلن
سروده شده در شهرکرد:۲۸/۹/۸۹ساعت :5:06 دقیقه ی بامداد دقیقه ی بامداد
از مجموعه ی چشمه های زلال