جمعه ۷ دی
مِهرِ استاد شعری از اسماعیل پیغمبری کلات
از دفتر نوای دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۶:۰۶ شماره ثبت ۷۷۵۱۱
بازدید : ۵۶۷ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر اسماعیل پیغمبری کلات
آخرین اشعار ناب اسماعیل پیغمبری کلات
|
" مِهرِ استاد "
نقلِ حکایتی مرا ، کرده دوباره مُنقلب
مفتخرم به شغل خود، هم نگران و مضطرب
بی رمق و بدون شوق،مرد حراجْ خانه ای
بر سر دست خود گرفت،پایه ی تارِ کهنه ای
گفت،که قیمتی دهد،هر که بُوَد که طالبش
گرچه از آن نمانده جز، قطعه ی چوب و قالبش
چون سخنش تمام شد،خاست یکی ز آن میان
داد ، ز روی مسخره، قیمت نازلی به آن
پیر مُوَقّری برون ، شد ز میان جمعشان
کرد، نگاه دیگری،باز ز عشق خود به آن
پاک نموده ابتدا، خاک ز چهره ی غمش
کرد،دوباره سیم ها،کوک به زیرش و بَمَش
دست، مثال عاشقان، بُرد به تار زلف یار
روح نواز، قطعه ای،گشت برون ز سیم تار
شور فتاده ناگهان، گوش بگشته انجمن
شوق،به دل جوانه زد،گشت مثالِ ياسمن
رفت، و تار کهنه را، باز نهاده بر زمین
بُهت، میان مردمان، شور فتاده اینچنین
خلق،دوباره شد به صف،قیمت تار پر کشید
دست نوازشی چو او، با هنرش به سرکشید
دست نوازش ار کِشی،در مه مهر، مهربان
تار شکسته میکنی، قیمتی اش تو بی گمان
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود،نگاهتون زیباست استاد | |
|
سلام ،ممنونم جواد آقای عزیز | |
|
سپاس استاد انصاری ارجمند | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود