سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پاییز

        شعری از

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        از دفتر بی رمز و راز نوع شعر ترکیبی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ ۲۱:۴۹ شماره ثبت ۷۷۲۵۶
          بازدید : ۱۵۵۸   |    نظرات : ۵۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر طاهره حسین زاده (کوهواره)
        آخرین اشعار ناب طاهره حسین زاده (کوهواره)

         
        دیدم در ایران ملّت اش را که دلیرند
        آرام  امّا  بیقرار  و  سربه زیرَ ند 
         
        "هستی نَفَس" ... پاییز را در سینه دارند 
        احساسِ عشقند  و دلی  بی کینه  دارند 
         
        دیدم که چشمانی پُر از آبیّ ِ دریا 
        دوزنده بر آفاق را مهرِ  تماشا ...
         
        دیدم جوانانی که موهاشان سپید است !
        دیدم که تشویش و دَویدَن ها شدید است
         
        دیدم که دِلریش اند و بی مُزدند و پُرکار
        صبر در نهادِ پاک‌ِشان  "بسیار  بسیار" ...
         
        دیدم که باچندین  مدارِک یا گواهی ...
        در ( آزمونِ بعدی )  هم گشتند  راهی ‌.‌..
         
        دیدم که زورِ ( پول و پارتی ) بیش تر بود
        تزویر را  ( تدبیر ) معنا  در نظر بود  !
         
        دیدم که هَشتِ مردم اندر نُه گِرو هست 
        نِرخِ "برنج و نان"  همان  "جان را دِرو" هست 
         
        دیدم که گُرگ درجامه‌ی میش است مسکون
        خونِ رعیت می مَکد  چوپانِ مغبون
         
        دیدم که  "زیرک پیشه"  مفهومِ  زرنگی‌ست
        روباه  بس  زیباست ... حیوانِ  قشنگی‌ست ..
         
        دیدم که اوضاعِ زمان اوصافِ درد است
        حق همچنان مَصلوبِ دارِ  سایه‌ گرد است
         
        دیدم ( درستی  راستی  انصاف) .. مظلوم
        انسانیت  چون  قاتلی  بر مرگ  محکوم
         
        دیدم که زیرِ سُمِ اسبانِ سیاهی ...
        لِه می شود ریحان و روحِ نیکخواهی
         
        دیدم که عصرِ  خیزِ  بَرگانِ خزان است 
        دورِ تسلسل این دَبوری که وَزان است ..
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7