برای مولایم ابوالفضل العباس علیه السلام
عباس ، پاسداری دلدار بود ، از دل وُ جان
حسین را به حق ، دوستدار بود ، از دل وُ جان
علی را به فرزندی ، شایسته اولاد ، بود
او فرمانِ علی را ، عهده دار بود ، از دل وُ جان
قمر بود وُ ماه بود وُ سالار بود
او حسین را ، پرچمدار بود، از دل وُ جان
اَمان بود ، خیام ، چونکهِ عباس بود
عباس ، سرداری بیدار بود، از دل وُ جان
در میانِ پیکارِ حق وُ باطل ، او
گوش به فرمانی وفادار بود ، از دل وُ جان
او برای کودکانِ تشنه لب ، هر لحظه
خونین دل وُ غصه دار بود ، از دل وُ جان
در نبردِ علقمه ، بهر جفاکاران او
جسور وُ غیور وُ پایدار بود ، از دل وُ جان
جیره خوارانِ حرامخوار ، بر او بستند راه
هدف ، مَشک آب ، یا که سردار بود ، از دل وُ جان
گرچه با تیر وُ تبر ، زدند ، هم ، سر وُ هم دستانش
وای ، کز خُلفِ وعده ، تَبدار بود، از دل وُ جان
عباس ، بی دست زِ اسب ، به صورت اُفتادوُ هنوز
بیقرارِ مزدورانِ بیمقدار بود ، از دل وُ جان
حسین با قدی خمیده وُ چشمانی تر
بالا سر عباس وُ داغدار بود ، از دل وُ جان
از سوی خیام ، شیون وُ فریاد به پاخاست ، آنگاه
نه اَمان وُ نه قرار وُ نه علمدار بود ، از دل وُ جان
باغبان
التماس دعا
۱۵ / ۶ / ۹۸