زندگی کلا برایم شکل یک هشدار بود
پشت قابی حلقه ای مثل طناب دار بود
همچو زندانی،که گیر افتاده باشد پشت حکم
سالیانی همدمم یک دفتر و خودکار بود
رد انسان در میان چهره ها جایی نداشت
در زبان بازی قشنگ و خالی از افکار بود
آمد آن لیلای ما روزی که مجنونم کند
آنکه هر چیزی از او میخواستم سرشار بود
درد دلها داشت از تقدیر و بخت تار خود
سال ها مثل خودم قربانی تکرار بود
عاشقش بودم نباید راز میشد در دلم
گفتمش رازی که غیر قابل انکار بود
گفتمش هر چند میدانستم از بخت بدم
هر کجا عاشق شوم ما بین مان دیوار بود
او شکستن از دلم آموخت،گفتا گوش دل
دیدگانش عاشقی،... لبریز از گفتار بود
کاش دل را رو نمیکردم به رسم عاشقی
پی نمیبردم به راز رفتنش ،اجبار بود
شد شکاری فرق مان در این جدایی حیف شد
من به دام عاشقی او سهم یک کفتار بود
با کسی دیگر ندارد میل گفتاری علی
هر کسی شد همدلم با دشمنم همکار بود
#علیرضاوالیزاده
لذا تمنا می کنم چنانچه اثرتان را کپی از جایی دیگر بر می دارید و کلیک راست می کنید اکتفا به گزینه پس تنها نکنید(paste ) محبت کنید گزینه دوم و زیر ان به نامpaste and match style را انتخاب کنید تا حواشی و اضافه های کپی پس را بردارد... برایتان ارزوی موفقیت دارم