جمعه ۲ آذر
تفنگ شعری از محمد جهانی
از دفتر غزل ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۵۰ شماره ثبت ۷۶۴۱۹
بازدید : ۴۵۲ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب محمد جهانی
|
از های هو ی خسته شد و سالها تفنگ
غمگین نشسته گوشه ی ایوان ما تفنگ .
،
افتاده دیگر از تب و تابش .ولی هنوز
گرم است چانه اش به همان ماجرا تفنگ .
،
وقتی که دائما سر ده زیر برف بود
آورد با خودش پسر کدخدا، تفنگ
آن روزها که تازه رسید از غرور شهر
یک شب میان کل کل یک ادعا ،تفنگ .
از هم قطار هاش که زخم زبان شنید
تیری کشید باز سرش بی هوا تفنگ
خونش به جوش آمد و یکباره گر گرفت
میخواست تا دوباره کند خون بپا تفنگ
. .
بر دوش یک سوار به سرحد مرگ تاخت
با شیهه ای به همهمه ی روستا ،تفنگ
.
. . سر پر شد و به سمت بزنگاه خیره شد
بغضش شکست و باز دهان کرد وا تفنگ .
.
آن شب گوزنِ سربه زمین در پی غذا
آن شب که بوده سربه هوا از قضا ،تفنگ .
.
.
.
#محمدجهانی .#محمد_جهانی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود