« هواي بهشت »
نام خدا ، هميشه مرا بـر زبان بُوَد
فكرم هميشه ، در ره توحيد آن بُوَد
فكر از من است، يا برسد يا نمي رسد
آن رهبري فكر من است،اين از آن بُوَد
اسرار آن خدا به درونم چه واضح است
اسرار آن بُوَد ، كه مـرا نقد جان بُوَد
تقدير از اوست ، نام خدا بر زبان من
فكر منـس ، دليل به تقدير آن بُوَد
تقدير آن زِ روز ازل ، همره من است
تقدير آشكاريـَس ، اما نهان بُوَد
رمزي است بر دلم و زِ پيوند عمر خود
پيوند عمر من ، همه بـر دست آن بُوَد
دنبال دل ، اراده به رمـزش سپرده ام
رمزش چه آشكارس و گويا نهان بُوَد
اي مدعي برو ،كه مرا با تو كار نيست
بـر گو چه چيز رهبر دلها و جان بُوَد
اين بحث وگفتگو، نه ميان من است و تو
بحث از قديم ، در همه خلق جهان بُوَد
اي گمرهان وادي حيرت،چه رمزي است
نامـش زِ خلق پيش ، چرا بـر زبان بُوَد
محدود نيست نام بزرگـش به حد ما
نامـش به هـر زمين و به هـر آسمان بُوَد
از من اميدواري بر لطف حق نكوست
مخصوص اگر كه ذكر وي ام،بر دهان بُوَد
درگاه حق ، بشـر نـتواني بـجوايي اش
روي نيازت اَر به درِ ديگران بُوَد
فكرت حسن به غير ره حق، مبر به كار
گر در سرت هواي بهشت و جنان بُوَد
٭٭٭
زنده و پاینده باشید به مهر