جمعه ۲ آذر
گاهی باید رفت شعری از علیرضا تنگستانی
از دفتر عاشقانه نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ ۲۳:۵۴ شماره ثبت ۷۶۰۲۴
بازدید : ۳۳۴ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر علیرضا تنگستانی
آخرین اشعار ناب علیرضا تنگستانی
|
گاهی برای رها شدن از سرگردانی باید عزم رفتن کنی...
اگر گفت بمان به نقش مهمی که در زندگی اش بازی می کردی پی می بری و به این باور میرسی که حداقل با بودنت به او آرامش می دادی و او تو را دوست دارد و اگر تا به حال دوستت دارم را بر زبان نیاورده است بخاطر شرم و حیا بوده است...
و شاید هم بگوید برو، اینجاست که تمام غصه های عالم یکجا بر سرت آوار می شود و قلبت از شدت غم درد می گیرد و چیزهای دیگر که نمی خواهم به زبان بیاورم...
حال اگر از من می شنوی عین خیالت هم نباشد زیرا تو با رفتن آرامش و احترام را به خود بازگردانده ای، می دانم مدتی سختی خواهی کشید و دلت بدجور می شکند اما ارزشش را دارد...
هر جوره حساب کنی رفتن و عذاب کشیدن خیلی بهتر است تا ماندن و سربار بودن.
تو یک آدمی، برای خودت شخصیت و احترام داری پس تا زمانی که خودت آن را حفظ نکنی نباید از دیگران انتظار احترام داشته باشی...
یک درصد به این فکر کن که تو ماندی و او یک روز دلش به هوای عشقی بال پرواز گرفت و رفت در آن زمان تو میمانی و یک عالمه حسرت برای عمری که به پای او حرام کرده ای و حق اعتراض هم نداری چراکه با این جواب کوتاه که مگر من گفتم به پای من بمان تحقیرت می کند...
آری شاید اگر نمیگفتی از این سرگردانی خسته ام و عزم رفتن کرده ام او تا مدت ها به تو نمیگفت برو چون آدم ها برای گذراندن اوقات به یک سرگرمی احتیاج دارند شاید هم سرگرمی نه، تو همان جایگاه سربار را برایش ایفا میکردی اما او از سر ترحم و دلسوزی با تو ادامه می داده است...
بازیچه نشو و با قدم های محکم برو و دور شو حتی اگر کلاهت این اطراف افتاد به دنبالش نیا و بدان که حق تو از عشق این بودن های نصف و نیمه و عذاب آور نیست، عشق یعنی حالت خوب باشد...
بلاخره یک روز یک جایی کسی پیدایش می شود و عشق را به زیبایی و با لبخند برایت معنا می کند...
پس تا روزی که آدمت را پیدا نکردی حرمت و احترام خود را حفظ کن...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است