چند دو بیت
آرزوهای مرا سیلاب برد!
سرنوشتم را به دستِ غم سپرد!
در جوانی از نفس افتاده ام
شکل کرمی که درونِ پیله مُرد!
🌹🌹🌹
عمریست در مردابِ حسرت ها اسیرم!
شاید که باید در فراقِ تو بمیرم!
یا شکلِ ماهی قرمزِ تنگِ نفس گیر
باید به این تقدیرِ غمگین خو بگیرم!
🌹🌹🌹
سروِ زیبایی که از خشمِ تبر شد چاک چاک
بر زمین افتاد، امّا بر لبانش خنده بود!
گفت: میمیرم ولی با قامتی افراشته
عمرِ طولانیِ در ذلّت نشستن را چه سود؟!
🌹🌹🌹
شنیدم جمعه ها چشمت به راهِ!
هنوزم تووی سینَت بغض و آهِ!
فراموشم بکن، انگار مُردم
نمیدونی مگه بختم سیاهِ؟
🌹🌹🌹
شبیه جمعه ها لبریزِ آهم!
صدایِ خسته ای در قعرِ چاهَم!
گلویم را گرفته بغض و حسرت...
یقیناً عاشقی بوده گناهم!
🌹🌹🌹
وقتی برای ارزنی عشقم سفر کرد
در شهر گندمزارها قصد خطر کرد
دستِ کشاورزی به روی ماشه لغزید
دشتِ طلایی را پُر از پروازِ پر کرد!
🌹🌹🌹
شبیه پنجه ی شیری که کرده زخم، آهو را
گرفته بغض سنگینی گلوی هر هیاهو را
از این شهرِ ریا کاران عدالت هم سفر کرده
به آتش می کِشم قاضی و شهرِ بی ترازو را!
🌹🌹🌹
در باغِ من از بوسه ی باران خبری نیست!
از بویِ نم و شادیِ مهمان خبری نیست!
مثل گُلِ خشکی شده ام در دلِ صحرا
از بلبل و آغوش گلستان خبری نیست!
🌹🌹🌹
او که پشتِ سرِ هر شایعه راه افتاده
باخبر نیست که در دامِ گناه افتاده!
میرود تا که به گلزار حقیقت برسد
غافل از اینکه سرابست و به چاه افتاده!
#سمیرا_خوشرو_شبنم
چهارم و پنجمین سروده
دوبیتی های بسیار زیبا و جانانه بودند
دستمریزاد