« راز معنويت »
آنان كه راز معنويت ، را شنيده اند
آب زلال3 چشمه ي حق را چشيده اند
شرم از خدا نمودن و اينجا رسيده اند
تا پايگاه حق و حقيقت بديده اند
آنها كه حكم حق ، زِ معني شنيده اند
بايد بگفت : معرفت از حق بديده اند
حكمي كه پايگاه زِ حق است و معنوي
دانشوران به بازرسي اش رسيده اند
تا پايگاه حكم خـدا ، را نظر كنيم
بينيم خط سير به راه ما كشيده اند
آنها كه پا به راه نهنـد ، نديده اند
بايد بگفت : خط حقيقت نديده اند
باشد مَثَل كه ، وحشي صخره زارها
انسانيت نديدن و اينجـا چريده اند
اي بي خبر ، تو هر چه بـبيني نديده اي
آن رمز حق ، كه ملت بينا بديده اند
با رمز خودسري و جهالت نمي شود
ديد آنچه را ،كه ملت بينا بديده اند
تا سر به آستان حقيقت ، نهي شود
بيني تو آنچه اهل حقيقت بديده اند
يا للعجب ! عجب كه در آخر همي شود
آن را كه حق نديدن و عمري چريده اند
باز اي حسن ،تو سر به حقيقت فرو بيار
چون گله اي مشو،كه زِ چوپان رميده اند4
٭٭٭
3- آب شيرين و صاف 4- آشفته – رم كرده
عالی بود