« خودكامگي1 »
اين خشكي2وخودكامگي از امر وفرمان كه شد
خود خواهي و سركندگي، اسباب هر ديوانه شد
ديوانه تا محدوده اي ترس و هراسي دارد آن
اين خودسري كه بوده اس،اين از خودش بيگانه شد
ياران چه وضعي شد جهان،هر بچه ي مغرور ومست
در جامعه فرمانده ، پيران چندين ساله شد
يارب چه وضعي شد جهان، وضع جهان وارونه اس
هر خودسر ديوانه اي ، فرمانده فرزانه شد
هر گوسفند شير ده،خشكيده شير آمد به دشت
دشت و چمن جولانگه ،شاخ يكي بزغاله شد
بر جاي شادي و سرور،دلها به بُهت3 افتاده اس
اندر ره آزادگي ، دلهـا چرا پُـر ناله شد
ايندم شعار مسلمين ،در كوچه و بازار ماست
با اين شعار مسلمين، مسلم چرا بيچاره شد
اين مملكت هر منزلش، تأمين جاني داشتنـد
ميليون نفري شهري چرا ،از منزلش آواره شد
امن و امانت در كجاست، تأمين جاني نيست
سرتاسر اين مملكت، هي منفجر خمپاره شد
از سود يك شهري توان،يك تا دو دِه را ساختن
دِه ساختن ديگر كه نيست،شهرش چرا ويرانه شد
جنگ جهاني ازكه بود،ايران درآن شركت نكرد
در جنگ اعراب و عجم ،ايران چرا ويرانه شد
جنگ جهان آمد ميان ،تحميل جنگي شد به ما
ايران ما جولانگه ، صد دشمن بيگانه شد
پند بزرگ عاقلان ، رفت از ميان ما چرا
بر جاي پند عاقلان، صحبت همش افسانه شد
بار ديگر بر گو حسن، جنگس كه ويراني كند
هر جا كه جنگ آمد ميان ،آباديَـش ويرانه شد
٭٭٭
1- استبداد – خود سري 2- خشونت – جمودت در عقايد 3- دروغ – افترا
بسیار زیبااااااا