يکشنبه ۱۶ دی
|
دفاتر شعر ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
آخرین اشعار ناب ابوالفضل پورشریعه (,الف پاییز)
|
این شعر سپید رو تقدیم به اونی می کنم که دلم می خواد مثل قبل باهم صمیمی باشیم و با نفس های تو دوباره زنده بشم
چه هوای عجیبی بر دلم حاکم است
همه شب بی قرار تو می شوم
تو در کدام قسمت دلم نفس می کشی ؟
که این چنین هوادار تو می شوم !!
شده مثل من باشی
برای رسیدن به آفتاب راه دریا را انتخاب کنی ؟
نه ! در توان تو نیست که همچو من
در میان دل همچو آینه ات
این صدا را فریاد بزنی
(( تو را دوست دارم ))
صدایی که تو را هر بار شکست می دهد
و تو هربار با تن خسته ات نسیم امیدواری را استشمام می کنی
به راستی اگر امروز مهمان دلت شوم
مرا در کدامین جهت می نشانی ؟
در کوچه عشق یا که در بزرگراه نفرت !!
من هر روز از بزرگراه نفرت عبور می کنم با تمام آلودگی هایش
امیدم در این است که مقصدم کوچه عشق است
یعنی همان جایی که تو در آن نفس می کشی ....
چه عاشقانه من و خاک هر صبح بی قرار تو بودیم
تو آنقدر عزیز بودی که هر سحر با قدم های تو جان گرفتیم
من دلم شکستنی تر از شیشه پنجره اتاق توست
که هر روز با نگاه مثل آفتاب تو
می شکنم ....
جوابم را ندادی مرا به کدامین جهت می نشانی ؟
عشق یا نفرت
جهتش اهمیت ندارد
من به هر سمتی که مهمان باشم
قبله نگاهم فقط چشم های توست ....
می دانی چند غروب است که نمازم را شکسته می خوانم ؟
قلبم کنار تو اما میان ما فاصله هاست ....
شاید بهتر این است که مرا قطعه قطعه کنی
و مرا در باغ های اطراف شهر بکاری
این چنین هر روز که بیدار می شوی
عطر عشق من به مشامت می رسد ....
تو را مانند جانم در آغوش می گیرم .....
تو نمی دانی که آغوش تو گرم ترین فصل سال است .....
#ابوالفضل_پورشریعه
|
۰ شاعر این شعر را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.