جمعه ۲ آذر
تو یادت نیست.... شعری از مسیحا کیوان(اعتراض)
از دفتر دل نوشته نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۱ ۱۷:۲۲ شماره ثبت ۷۳۷۲
بازدید : ۷۴۶ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر مسیحا کیوان(اعتراض)
آخرین اشعار ناب مسیحا کیوان(اعتراض)
|
سالهاست به رفتگر پنهانی پول میدهم
که کوچه ی تو را جارو نزنـــد !!
چون سالهاست که من
تنها به ردو پای تو در ان کوچه دل خوش کرده ام
چون سالهاست ان کوچه همه باورم شده است
چون سالهاست تو تنها یک ردپا ماندی
چون من هنوز از گوشه و کنار آن کوچه
خاطراتمان را
جمع نکرده ام ...
هنور برگهای اقاقی در کوچه می رخسند
هنوز ان درخت انجیل پیر
در کنار جوی اب
که شاهد روزهای مان بود
شاهد عبور کردنمان از ان کوچه و شاهد خندهایمان بود
بر قرار است
هنوز ان عکس در انتهای کوچه را دارم
که خنده بر لبانت نقش داشت
راستی یادت هست ان زن و مرد پیر عاشق را
انها که عاشقانه در ایوان خانه قدیمیشان
که مملو از گلهای رازقی بود
با هم در عصرها چای می نوشیدند
و بهم خیره میشدند
نه تو یادت نیست
چون سالهاست که من و این کوچه خاطرات را
یکجا جای گذاشتی
تو یادت نیست
چون سالهاست تنها از تو جای پایی کم رنگی مانده است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.