يکشنبه ۳۰ دی
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
عروسک
میانِ رقصِ شالیزار بودُ...
دلی از مردِ تهرانی ربودُ...
عروسِ خانه شد، مُهرِ سجودُ...
برایش سینه ی عاشق تپیده
عزیزِ مهربانش اهلِ کارُ...
لباس و کیف و کفشَش مارک دارُ...
تمامِ فصلهایش هم بهارُ...
غروبِ جمعه هایش غم ندیده
شرابی کرده موهای سیاهُ...
برنزه کرده، بسته دستِ ماهُ...
شده شکل عروسک دلبخواهُ...
تمامِ خوشکلیها را خریده
شبی با عشق جانش رفته دربند
شبی دیگر سفر کرده دماوند
تمامِ هفته را آزاد و بی بند...
شده پروانه و دائم پریده
ویالن مینوازد گاه گاهی
شنایش بهتر است از رقصِ ماهی
ندارد غصّه حتّی قدرِ کاهی
خوشیها دور تا دورش تنیده
#سمیرا_خوشرو_شبنم
|
نقدها و نظرات
|
درودتان استاد بززگوار،سپاسگزارم🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودها غزلبانوی عزیزم،همیشه لطف دارید مهربانم،برقرار باشید🌹🌹🌹💕💕💕💕💕💕💕💕🙏🙏 | |
|
درودتان بزرگوار،لطف دارید،برقرار باشید🌹🌹🌸🌸🌸🌸🙏🙏🙏 | |
|
درود استاد گرامی،نگاهتون زیباست،سپاس🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان،سپسگزارم گرامی🌹🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان،سپسگزارم گرامی🌹🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان غزلبانو، شایدم دروغ قشنگیه،ممنون که میخونید🌹🌹🌹💕💕💕💕💕💕💕🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
امید بخش و زیبا بود