جمعه ۲ آذر
زن-مرد شعری از فریبا عابدی
از دفتر ریتم های ناکوک دلم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۱ ۲۳:۲۹ شماره ثبت ۷۳۵۴
بازدید : ۱۹۶۳ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب فریبا عابدی
|
خسته از نگاه مخملین...تاریک
چه زورها که بر زن بودنم دیدم
توان یک شب هم آغوشی
با دردها
نچشیدم
چو بلوری شکننده
باز...
بر تنم هوار میبارد زور
باید و نبایدهای مرد
میزند به روحم...سوز
از کجا به او گفتند
حق برتری دارد
بر من نحیف این دیو
حق رهبری دارد
ازچه کس به او وحی است
حاکم شده برروحم
کس نمی زند براو
تهمت دروغ را یکدم
خیال باطلت بشکن
ای مرد! نمی دانی
مردی به بازو نیست
تو روح حقیر داری
وقتی که به یک لبخند
می دهی وفایت را
وقتی به هوس سیبی
می دهی به یک دنیا
وقتی به نگاهی هرز
زانو زده ای پیشم
خواری و ذلیلی تو
زورت هم سیری چند؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.