« كينه ي چرخ »
وفا زِ چرخ مجو ، چرخ كينه كردار است
زِ كينه جويي خود، چرا روي پرگار3 است
اگر كه آدمي از آن ، وفا طلب بـكند
وفا در آن نَـبْود ، خون آدمي خوار4 است
به وقت عيش خوش ما ، كجا بود راضي
به وقت سختي ما، چرخ كي طرفدار است
گُل است و بلبل عاشق ، بهم هم آغوشند
ميان اين همه خوشي نيست،بلكه صد خار است
به راحتي و تنعم5 ، خوش است طبع بشر
فغان زِ طبع بشر ، روبرو در آزار است
تو فكر كوته ما را بـبين زِ كوتاهيـش
به فكر لذت دنيا ، چقدر به افكار است
كه بود گوي سعادت ، از اين ميانه بِـرُبود
زِ كينه جويي اين چرخ، هر كه بيدار است
خوشا سعادت مردي كه از شجاعت خود
به كينه جويي اين چرخ ،گرم پيكار6 است
به عيش و لذت دنيا و زيورش منگر
بـبين زِ زهر درونش، زننده چون مار است
طريق مِـهر و وفايـش ، براي ما نَـبُود
ولي به مردم نا اهل ، آن وفا دار است
هـر آنكه در ره صاف برادري باشد
به پيش چرخ كهن، گوئيا گنهكار است
قبول طاعت حق را ، هـر آنكه بـنمايد
به دام حيله ي چرخ كهن ، گرفتار است
وفا به امـر خدا ، هـر كسي فزونتـر كرد
فضاي روز سفيدش، چو آن شب تار است
به باد سلسله ي چرخ ، هـر كه بگرائيد
زِ شوق خود بگرائيد و چرخ مكّار1 است
طريق گردش اين چرخ ، يك نفر نـشناخت
برون زِ درك همه اجتماع ديّار2 است
پناه بـر تو به الطاف حق ، بـرادر جان
شعاع دامن الطاف ، كه بسيار است
حسن زِ كينه ي چرخ كهن ، تو محفوظي
اگر كه خالقِ عالم ، تو را نگهدار است
٭٭٭
3- كنايه از فلك – عالم 4- خوردني 5- به ناز و نعمت زيستن 6- رزم – جدال
1- حيله گر 2-كسي- كس
بســــــــــــیار زیبــــــــــا