جهانِ صلح می خواهم، تمام مردمان ، در شور و و ، شادابی
نه دور از یاریِ هم نوع و ، تنها فکرِ خود یاری
همه دور از ریا باشند و، خود خواهی کراهت داشت
نه فکرِ حیله و تزویر و گمراهّی و، بودن در صفِ خواری
اگر هم دستِ تقدیری کسی را بٌرد در رنجی
نبیی لحظه ای کَس را ، که تنها می کِشد باری
تمامِ فکرِ ما رشد و تکامل بوده باشد ،عشق وبیداری
نه ظلمِ ظالمان در طول تاریخِ و ، گرفتاری
دلم می خواست مردم راحت و آسوده می بودند
نه در پیکار کسبِ ثروت و ، این ساده انگاری
چو کودک چشم خودرا می کشا ید این جهان، شادی ببیند
نه جایِ رنج و حرمان و مکانِ کودک آزاری
به مکتب ،مدرسه راه محبت ، مهر ورزی را بیاموزد
نه راه دشمنّی و انتقام و، شیوه یِ دزدیّ و بد کاری
درستی را بیاموزد نترسد ، گر صداقت داشت
نگوید راست نامم آن دروغم را، دروغ مصلحت داری
نبینند مردمان جز عشق و شادیّ ومحبت چیز دیگر را
همه شادندو خوشحال اند، بدور از مردم آزاری
تمام عمر آدم ها پراز امید باشد ،زندگی ، شادی
نه مرگ و نا امیدی روز و شب، ره سویِ بی عا ری
اگر تاب و ، توان و ، قدرتی در حاکمان باشد
همه در حلِّ اشکا لات مردم باشد و، رفعِ گرفتاری
به دنیا علم و دانش در پیِ کشف حقیقت بود
نه در ایجاد افزاری برایِ جنگ و،اعدام و،ستمکار ی
درختِ دوستی بنشان ، به هر راهی که بتوانی
نهالِ دشمنی بر کن ، برو ، راهِ مد د کاری
شود ای "مقتدا"روزی ، نباشد درد و رنج و غم؟
همه آسوده باشند هر کجا ، خوب وخوش و کاری
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود