« دشمن بينايي »
آثار ظلم بین ، که پیشانـی من است
بنگـر که ظلم ، دشمن پنهانـی من است
تاریخ ظلم را ورقی چند از آن بخوان
بین شمه ای ، از آن شب ظلمانی من است
شرح جفا و ظلمِ یهودا و یوسف(ع) است
شرح منم ، چو یوسف(ع) کنعانی من است
پامال ظلم و جور شدم ای برادران
ظلمـس نصیب حالـت بحرانـی من است
هرکس که ظلم و جور و جفا را به خود ندید
منکر ،به حرف و صحبت عرفانی من است
هرکس که ظلم و جور زمان را ،چو من کشید
آگه زِ طرز حرف و سخندانـی من است
ای یار مهربان ، تو مکن تکیه بـر جهان
من دیدمـش که دشمن بينايي من است
راز جهان ، هر چه به دقـت شکافمـش
واضح شود که دشمن انشایی من است
پویای ظلم را نگریدش ، هر آنکه هست
راهـش مزاحـم ره آسانـی من است
بی عفّتان به غیبت و تهمت زدن خوشند
دور از طریق غیرت و وجدانی من است
خلق زمانه و سلسله ی ظلم ، همرهنـد
در راه عدل سلسله جنبانـی من است
دشمن کمین کند ، که بگویم زِ ظلم آن
این گفتنـس که نقص سخندانی من است
ظلم و جفا به دقت خود هـر چه بنگرم
آثار کِبر و حالت نفسانـی من است
بر عکس آن به راه و طریق برادری
چون بنگرم زِ رتبه ی روحانی من است
خود ای حسن ، تو ظلم به خلق جهان مکن
هر فرد خود ، برادر ایمانی من است
٭٭٭