وداع عاشق...(قسمت اوّل)
بر مزارم جای حلوا جام می قسمت کنید
دوستان زینهار کز این ماجرا غفلت کنید
روزگارم با عزا و ماتم و حسرت گذشت
پیکرم را با نوای نی کمی رحمت کنید
دور گردانید از جسمم همی بُرد و کفن
میهمان کردگارم بر تنم خلعت کنید
جملگی مدیون من باشید،،بعد از مرگ من
سوگواری کرده و تکرار این بدعت کنید
از بَرِآرامش روح و روان خسته ام
نازنین معشوق را با احترام ،دعوت کنید
تا وداعی درخور شان دو عاشق باشدا
ساعتی اطراف تابوت مرا خلوت کنید
گیسوان نازنینم بس کمند است و بلند
زین سبب تدبیری از بهر چنین زینت کنید
سر به روی شانه ام باید گذارد عشق من
بهر بالا بردن سر شانه ام همّت کنید
تا بدانجایی که اِکراهی نباشد در میان
این وداع واپسین همراه با عزّت کنید
لحظه ای دیگر به زیر خاک می باید شدن
از لبان دلرُبایم بوسه ای قسمت کنید
در نهایت دور گردانید او را از بَرَم
جسم بی جان مرا مدفون در تربت کنید
بعد تدفینم نگارم را به بالین آورید
جای غم هر لحظه اش را غرق در نُزهت کنید
گر چه او آرام می ماند به یاد من ولی
شادمانی را برایش بعدِ من سنّت کنید
روی قبر من نویسید عاشقی دیوانه بود
دم به دم از عشق بازی های من صحبت کنید
حک نمایید عشق را بر روی سنگ قبر من
منکران عشق را بی انتها لعنت کنید
چون به فرمان خدای عشق بازان آمدید
با کمال عشق بازان زین جهان هجرت کنید
پایان قسمت اوّل....
علی احمدی (حادثه)
زیبا سرودید
همواره در اوج باشید