روی قلب عاشقم با بی وفایی پا گذاشت!
رفت و امّا خاطراتش را کنارم جا گذاشت
گوش ماهی بودم و رویای دریا داشتم
دست موج آمد مرا در ساحلی تنها گذاشت!
🍃🌹🍃🌹
این قاصدک به شوق که با باد می رود؟
با رقص پا، به سوی که دلشاد می رود؟
شاید که غنچه ای به تمنّای یک نظر
امشب برای وصل به میعاد می رود
🍃🌹🍃🌹
حافظ از حال دلم با خبری؟
چه کنم با غم این دربدری؟
تو بگو بعد زمستان سیاه
می رسد در دل شب همسفری؟
🍃🌹🍃🌹
شده ام شبیه شیشه که دلش بخار دارد
که به روی چشم هایش غم انتظار دارد
پس از آن هجوم سرما پرم از سکوت امّا
دل زخم خورده حالا گله بیشمار دارد !!!
🍃🌹🍃🌹
در بهاریم و گرفتار خزانیم هنوز!
تن ما یخ زده ، در داغ بیانیم هنوز!
در زمانی که جهان حرف دلش را زده است
ترس ما چیست که در بند زبانیم هنوز؟!
🍃🌹🍃🌹
آرزوی دیدنش بر چشم تارم مانده است
خنده را از باغ زیبای لبانم رانده است
عشق را در گِل نشسته دیدم اما چاره چیست ؟
آه بیزارم که تا این حد دلم وامانده است!
🍃🌹🍃🌹
پدری از دل خود زخمیِ شمشیر کشید!
بر تن سرد پسر یک شکم سیر کشید!
قدّ یک دانه ی خردل گل امید نداشت
مرگ را مایه ی آرامش و اکسیر کشید!
🍃🌹🍃🌹
آسمان با همه ی وسعت خود دلگیر ست!
اشک می ریزد و از جان خودش هم سیر ست!
چه کسی پنجه به پیشانیِ مهتاب زده ست؟
نکند باز گناه از طرف تقدیر ست!؟
🍃🌹🍃🌹
بعد عمری خواب غفلت ، وقت بیداری نبود!؟
زخم های پنجه ی کفتار هم کاری نبود!؟
پرده ی خوش باوری را روی چشمت می کشی!؟
در مرام نامسلمانان ، ریاکاری نبود!؟
#سمیرا_خوشرو
#شبنم
بسیار زیبا و دلنشین بود ند