« رسوم همسري »
رسوم همسري هر بشـر كه در كار است
به ازدواج رسوم هميشه بازار است
اگر كه چهره گلها ،لطيف و خوش رنگ است
به هر كجا كه گلي هست ،بر سر خار است
گلي كه همسر دل خسته اش بـيازارد
كه تيغ نرم نـباشد ، بدتر از آزار است
گلي كه همسر خود را چو تاج سر دارد
لجوج و كج نَـبُود ، آن درست كردار است
خوش آن گلي كه جلوتر از آن طليعه ي1 صبح
به مثل مرغ ، زِ خواب شبانه بيدار است
طريق گلشن توحيد ، چنيـن گويد
كه ازدواج بد و نيك ، امر ستّار است
وفا زِ هر گُل گلرخ ، بر اعتبارش نيست
از آنكه گل به يقيناً كه زاده ي خار است
برادرا همين است طريق بلبل و گل
به ازدواج ، اين طريقه در كار است
اگر چه فصل خزان مي رسد ، ولي بلبل
از آن خزان شده ي گُل ، دلش پُـر آزار است
رسوم بلبل و گل ، همچنان زناشويي است
به شوق گل همه جا ، بلبلي گرفتار است
به غير از اين كس همسري به دست آرَد
نه همسرش بُوَد آن،بر سرش چو يك مار است
به ازدواج هر آنكس كه همسري دارد
به همسرش بـشود يار و هم نگهدار است
خوشا گلي كه به همسر و خانه و زندگيـَش
عفيف و پاك دل و نيكو كار است
به بزم و عيش و طرب2،هر كجا كه پا بنهد
به فكر منزل و بر همسرش وفا دار است
وبال3 همسرش آن گُل كه كثيف باشد
نظيف4 كار نمي باشد و پَچل5 كار است
٭٭٭
1- اول آفتاب 2- شادماني 3- عذاب 4- پاكيزه 5- شلخته – چرك
آموزنده و زيبا بود