سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        گلگشت عاشقانه

        شعری از

        محمد حسین پژوهنده

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ ۰۲:۳۶ شماره ثبت ۶۹۹۰۷
          بازدید : ۳۱۳   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد حسین پژوهنده

        شرابی کرده ای موهای خود را 
        که تا سازی مرا مست شرابش 
        ولی با جذبه هایی که تو داری 
        نیازی نیست مو را آب و تابش 
        
        چنانِ جوجه گنجشکی دل من 
        میان سینه لرزان است هر دم  
        خصوصاً گر برم نام تو پیشش 
        صدای آن به‌گوش آید دمادم 
        
        از آن روزی که دل دادم به یاری 
        سبکبار از غم و غصه نبودم 
        فراقش یا مرا می کشت و یا وصل 
        به او از بس که من وابسته بودم 
        
        چه روزان و شبانی داشتم من 
        که پای انتظارش رفت از دست 
        ولی رفت و نکرد او یادی از من 
        و چشم من به دنبالش هنوز هست 
        
        عزیز دلربای  من کجایی 
        نمی دانی تو را چه می پرستم 
        رسیده عمر من گرچه به آخر 
        به تو من همچنانی عاشقستم 
        
        اگر چه گشته باشم عالم دهر 
        و یا در فهم و حکمت شهره شهر 
        ندارم دلخوشی چون تو نباشی 
        برایم زندگی جامی است از زهر 
        
        حکیم و عارف ار چه نام گردم 
        به فضل استاد خاص و عام گردم 
        ندارد ارزشی این ها برایم 
        که من در عشق تو ناکام گردم 
        
        شوم مشهور اگر در راز دانی 
        بدانم هر چه اسرار نهانی 
        کنار من  تو اماگر  نباشی 
        نمی ارزد برایم زندگانی 
        
        تو دانی راست می گویم خدایا 
        نخواهم خواست از تو مال دنیا 
        گرفتی از من او را هر چه دادی 
        فقط می خواهم از تو وصل او را 
        
        تو معشوق مرا دادی نشانم 
        به او پیوند کردی روح و جانم 
        و از من آخرش او را گرفتی 
        فراقش سوخت مغز استخوانم 
        
        به هم وقتی که می دادیم دستی 
        لبالب می شدیم از شور و مستی 
        برایم زندگانی می شد آسان 
        و لذت بخش می گردید هستی 
        
        تو می دانی خدا شهوت نبود آن 
        نبودیم هیچگاهی ما هوسران 
        به نام تو نمودیم عشق آغاز 
        که تا آخر شد از ما رانده شیطان 
        
        من و او هر دو پیمان بسته بودیم 
        که جان و دل به هم وابسته بودیم 
        خلافی در میان ما نبود هیچ 
        که از هر منکری وارسته بودیم 
        
        صدای او که می آمد به گوشم 
        به دنبال صدا می رفت هوشم 
        وجودم پر تمنّا می شد هر چند 
        که می دیدی به ظاهر من خموشم  
        
        تو گویی مژده باغ بهشت است 
        به من چون وعده دیدار می داد 
        من از دیدار او جان می گرفتم 
        به من شور و شعف بسیار می داد 
        
        دو تا عاشق چنان زوج کبوتر 
        به گلگشتی که می رفتیم با هم 
        به همراه نگاهی با تبسّم 
        سخن ناگفته می کردیم با هم 
        
        تمنّای مرا سربسته می داد 
        که از او داشتم من گاهگاهی 
        که او می خواند اعماق دلم را 
        بدون گفت و گو با یک نگاهی .
        20/6/1385 مشهد 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۰۹:۳۷
        خندانک
        درودهمولایتی خندانک
        زیباقلم زدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۳۵
        به به، صفای قدمتون، استاد عجم، درود بر شما ممنون خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۴۴
        درود استاد عزيز
        بسيار زيبا و دلنشين بودند خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۵۲
        درود بر شما، ممنون، زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۱۰:۲۳
        درود استاد
        زیبا سروده اید خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۳۶
        ممنونم، زیبایی در نگاه شماست خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید شیاسی  مجید
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۴۰
        سلام ودرود بسیارعالی و زیبا
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۳۷
        متشکرم، درود بر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس فتحی زاده(موژان)
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۱۴:۴۵
        درود بر شما خندانک
        بسیار زیبا قلم زدید خندانک خندانک
        پیروز و پایدار باشید خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۳۸
        درود بر شما، لطف دارید شما ممنون خندانک
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۱۹:۴۴
        سلام درود استاد ارجمند
        دست مریزاد
        بسیار عالی
        درپناه خدا خندانک خندانک خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۲:۳۹
        زنده باشید، ممنونم از لطف شما خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷ ۲۳:۱۳
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        محمد حسین پژوهنده
        محمد حسین پژوهنده
        دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۵۲
        درود بر شما، ممنون خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        درود بی پایان
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        سروده ای بسیار زیبا
        احسنت
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2