آنقدر
چشمم به مسیر رفتنت
دوخته شد!
که نفهمیدم کِی
در چه دقیقه ای
باد حامل خاک گشت
و رد پای تو را
پوشاند!
آخرش این قصه به سر رسد
با اشک و خون به انتها رسد
آخرش دست ز یادت خواهم کشید
بر این زندگی خط پایان خواهم کشید
به زبان کردی:
خُد شارتی دهَ نام حِصارَ
دِل لَم دِزیدُ وایدهَ نام شارَ
هَر چهِ گَردیم و اِ شارَ
نِیمَتو،قَسم وَ اِوارَ
تا که اَرتنی بُآی دهَ دَسانٕم؟
هرجی بچی هایده نام حِصارِه
ترجمه:
خودت را قایم کردی در این حصار
دلم رو دزدیدی،فرار کردی در این شهر
هرچی گشتم در این شهر
پیدات نکردم،قسم به این غروب
تا کی می توانی فرار کنی از دستم؟
هرجایی بری داخل این حصاری
ای ساقیا جام شراب من کو؟
جام را بر دست ده امشب
عالم همه رمیده اند بر من
خواهم گریخت ز عالم امشب
ندانم که رسم عالم اینست
بر من دیوانه بریزند هر شب
رها خواهم شد زه این دیار
باز خواهم گشت به سویش امشب
ساقیا جام شراب من کو؟
چرا می نخورده مستم،امشب؟
مستی و دیوانگی بر من بِیت
هرکه را تو بوید،مَست امشب!